جدول جو
جدول جو

معنی عداه - جستجوی لغت در جدول جو

عداه
(عُ)
جمع واژۀ عادی. عدات. دشمنان
لغت نامه دهخدا
عداه
جمع عادی
تصویری از عداه
تصویر عداه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدات
تصویر عدات
دشمنان، جمع واژۀ عادی
در عداد: در شمار، در ردیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدسه
تصویر عدسه
عدسی، جسمی عدسی شکل که در پشت مردمک چشم و جلو زجاجیه قرار دارد، در علم فیزیک قطعه ای شیشه ای یا پلاستیکی که یک یا دو طرف آن محدب یا مقعر است و در دوربین ها، ریزبین ها و دستگاه های عکاسی به کار می رود، عدسه، غذایی که از عدس پخته شده و بلغور تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدان
تصویر عدان
دریا کنار، رود کنار، هفت سال از زمان
فرهنگ لغت هوشیار
دو دلی، همسنگ کردن، همسواری، برابرآمدن، خمیدن، ماندن، اندازه گرفتن میان دو چیز را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداف
تصویر عداف
اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدار
تصویر عدار
مارآبی از آبزیان ملوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداد
تصویر عداد
همتا، حریف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدات
تصویر عدات
جمع عادی، دشمنان بیداد گران جمع عادی دشمنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدابه
تصویر عدابه
زهدان، زهار، بن زهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداء
تصویر عداء
دوری، اندازه، درازا و پهنا یک تک یک بار دویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراه
تصویر عراه
موی میانسر، موی پشت گردن در آدمی، پر گردن در خروس، گربز مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عضاه
تصویر عضاه
خار دار هر درخت بزرگ خاردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غداه
تصویر غداه
پگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قداه
تصویر قداه
بوی خوش قدا نیز همین آرش را دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدانه
تصویر عدانه
گروه، پاره پوست بن دول (دلو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداوه
تصویر عداوه
دشمناتی دشمنی آریغ بد خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدسه
تصویر عدسه
بلسنک (عدسک)، سرخکان دانه هایی که بر اندام برآید، یک دانه نرسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدفه
تصویر عدفه
آرش های برابر با عدف را دارد چهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعاه
تصویر دعاه
جمع داعی، فراخوانان نیوتاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بداه
تصویر بداه
دنبلان از غارچ ها، بیابان، اندیشه روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رداه
تصویر رداه
سنگ بزرگ خرسنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حداه
تصویر حداه
زغن از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سداه
تصویر سداه
تار جامه، تری شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شداه
تصویر شداه
بیخودی بیهوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صداه
تصویر صداه
زنگاری از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
نهادک رستک خوی خیم نهاد عادت: برده بخلاف رسم و عاده سجاده ورای این سه جاده. (تحفه العراقین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوه
تصویر عدوه
جای بلند، رود کنار، کناره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدله
تصویر عدله
تزکیه شوندگان از شهود، شایستگان گواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدقه
تصویر عدقه
کجک سه شاخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدله
تصویر عدله
((عَ دَ لِ))
جمع عادل، کسانی که برای شهادت دادن شایسته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عداد
تصویر عداد
((عِ))
شمار، شماره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدات
تصویر عدات
((عُ))
جمع عادی، دشمنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عضاه
تصویر عضاه
((عِ))
هر درخت بزرگ خاردار
فرهنگ فارسی معین