مفرد واژۀ اجناس، کالا، متاع، ماهیت یا کیفیت بنیادی، گروهی با ویژگی های مشترک، در علم زیست شناسی از واحدهای رده بندی جانوران و گیاهان، شامل چند گونه و بخشی از یک تیره، جمع اجناس، در علم منطق هر کلی ای که شامل انواع متعدد باشد، مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است، نژاد، نسل، نوع
مفردِ واژۀ اجناس، کالا، متاع، ماهیت یا کیفیت بنیادی، گروهی با ویژگی های مشترک، در علم زیست شناسی از واحدهای رده بندی جانوران و گیاهان، شامل چند گونه و بخشی از یک تیره، جمع اجناس، در علم منطق هر کلی ای که شامل انواع متعدد باشد، مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است، نژاد، نسل، نوع
آرد سرشتن. (تاج المصادر). بسرشتن آرد را و خمیر کردن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، برعجان کسی زدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، دست زدن شترماده بر زمین در رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تکیه بر زمین نمودن و برخاستن از جهت پیری و ضعف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
آرد سرشتن. (تاج المصادر). بسرشتن آرد را و خمیر کردن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، برعجان کسی زدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، دست زدن شترماده بر زمین در رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تکیه بر زمین نمودن و برخاستن از جهت پیری و ضعف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
خم دادن چوب را و برگردانیدن آن را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و عنش به شین، افصح است. (از اقرب الموارد). رجوع به عنش شود نگریستن در عناس (یعنی آیینه) هر دم و هر ساعت. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
خم دادن چوب را و برگردانیدن آن را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و عنش به شین، افصح است. (از اقرب الموارد). رجوع به عنش شود نگریستن در عناس (یعنی آیینه) هر دم و هر ساعت. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ابومحمد احمد بن محمدالعجنس بن یوسف بن هشام العجنسی البخاری. به بغداد رفت و از محمد بن بشار و ابی مولی الزمن و سلم بن جناده وجز آنان روایت کند، ابویعلی عبدالمؤمن بن خلف النسفی و ابوبکر محمد بن زکریا و ابوصالح الخیام و جز ایشان از او روایت دارند. از داود الظاهری فقه آموخت و به سال 290 هجری قمری درگذشت. (از اللباب ج 2 ص 124)
ابومحمد احمد بن محمدالعجنس بن یوسف بن هشام العجنسی البخاری. به بغداد رفت و از محمد بن بشار و ابی مولی الزمن و سلم بن جناده وجز آنان روایت کند، ابویعلی عبدالمؤمن بن خلف النسفی و ابوبکر محمد بن زکریا و ابوصالح الخیام و جز ایشان از او روایت دارند. از داود الظاهری فقه آموخت و به سال 290 هجری قمری درگذشت. (از اللباب ج 2 ص 124)
عانت. دختری که بی شوی تا دیر در خانه مانده باشد. ج، عوانس و عنس و عنّس و عنوس. (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، مرد تا دیر نکاح ناکرده. (منتهی الارب) ، نیکوروی، فربه تمام اندام. (منتهی الارب) (آنندراج)
عانت. دختری که بی شوی تا دیر در خانه مانده باشد. ج، عَوانس و عُنس و عُنّس و عُنوس. (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، مرد تا دیر نکاح ناکرده. (منتهی الارب) ، نیکوروی، فربه تمام اندام. (منتهی الارب) (آنندراج)
آنچه که شامل انواع متعدده باشد مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است و شامل انواع باشد و نوع شامل اصناف و صنف شامل افراد، بمعنی کالا و متاع هم میگویند منجمد شدن آب منجمد شدن آب
آنچه که شامل انواع متعدده باشد مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است و شامل انواع باشد و نوع شامل اصناف و صنف شامل افراد، بمعنی کالا و متاع هم میگویند منجمد شدن آب منجمد شدن آب