- عجاله
- کاری که با شتاب انجام داده شود، آنچه با عجله آماده کنند، وقت اندک، زمانی که به سرعت می گذرد
معنی عجاله - جستجوی لغت در جدول جو
- عجاله
- به هم رسیدنی سردستی خوراک آماده، پیش خوراک، توشه کم بی درنگ بدون تاخیر فورا، فعلا اکنون: عجاله با شما کاری ندارم. توضیح نوشتن آن به صورت عجالتا غلط است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مردمان پست و بی سر و سامان، فرومایگان، اراذل و اوباش، سفلگان، غوغا
اجرتی که بمرد سپاهی بدهند
کتران (قطران تازی برگشته برهان) شرپون همراهیان (گروه مسافران) گروه بزرگ دسته بزرگ
گروه بزرگ، گروهی از مردم
اجرت عامل، حق العمل، مزد
عاجل، کنایه از دنیا، این جهان
مونث عاجل نا پایدار، جهان خاکی مونث عاجل، ناپایدار فانی، جهان خاکی این دنیا. یا حیات عاجله. زندگانی ناپایدار عمر فانی
پی (عصب)، پی دست
جمع عجلان، تند ها شتابان ها تیز روان
نکوهنده، گزند، کیک از خرفستران
سنگینی گرانی، ستبرگردیدن
کندو، کبت (زنبورعسل)
بیکاری، در نگیدن
دستاویز بهانه بهانه، مانده پس مانده، مانده شیر در پستان، مانده نیرو: در پیر
دستمزد کارمزد، روزی کارگر
مردم پست و فرومایه، سفلگان. با این معنی به هر دو صورت مفرد و جمع به کار می رود، راجل
شتاب
قطعاتی از چوب و تخته که بمشک های پر باد بندند و در آب اندازند وروی آن نشسته از آب عبور کند
شتاب کردن، سرعت، شتاب
جمع عجله، گردونه های بارکش شتافتن ها، جمع عجلان، تیز روان، جمع عجیل، شتابند گان
شتاب، سرعت
((لِ یا لَ))
فرهنگ فارسی معین
قطعاتی از چوب و تخته که به مشک های پر باد بندند و در آب اندازند و روی آن نشسته از آب عبور کند
خیک های بادکرده ای که چند تکه چوب و تخته به آن ببندند و برای عبور از آب بر آن بنشینند
الحال اکنون: افتتاح چراغ الکتریسته که عجابه الوقت چند قائمه برای آن دو در قورخانه دولتی ریخته
تاکنون فعلا عجاله: درین جیگ قریب صد و ده غزل از غزلهای حافظ مندرج است که علی العجاله نسخه ای باین قدمت از این اندازه از غزلهای او وجود ندارد، موقتا بطور موقت
عجالتاً، فعلاً