معنی جعاله
- جعاله
- اجرت عامل، حق العمل، مزد
واژههای مرتبط با جعاله
جعاله
- جعاله
- اجرتی که بمرد سپاهی بدهند
جعاله
- جعاله
- مزد، حق العمل، نوعی قرارداد با بانک جهت گرفتن وام برای کارهای جزیی ساختمانی
رعاله
- رعاله
- گولی کانایی
جلاله
- جلاله
- سترگی، پرداخ مخفف جل جلاله نام آسیم (اسم اعظم) بزرگ و بزرگ قدر
جداله
- جداله
- غوره های خرما، ریزه مور
جفاله
- جفاله
- گروزه گروه مردم، دسته مرغان گروه مردم جماعت، دسته مرغان. توضیح همین کلمه است که بصورت (چقاله) و (چغاله) تحریف شده
جعیله
- جعیله
- مزد، جعال
جعالی
- جعالی
- عمل جعال. دروغ سازی. دروغ پردازی ترفندبافی، جعل کردن
جعابه
- جعابه
- شگاگری ترکشگری
