جدول جو
جدول جو

معنی عترفان - جستجوی لغت در جدول جو

عترفان(عُ رُ)
خروس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عترسان شود، گیاهی است پهن تابستانی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عرفانه
تصویر عرفانه
(دخترانه)
عرفان (عربی) + ه (فارسی) مرکب از عرفان (معرفت) + ه (پسوند نسبت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتروان
تصویر آتروان
(پسرانه)
صورت دیگری از اترابان، نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عرفان
تصویر عرفان
(دخترانه و پسرانه)
یکی از مراحل سلوک، معرفت، شناخت خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترزفان
تصویر ترزفان
ترزبان، آنکه سخن های خوب و تازه بگوید، زبان آور، خوش سخن، فصیح، ترجمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرفان
تصویر عرفان
شناختن، در تصوف شناختن حق تعالی از راه ریاضت و تهذیب نفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترفان
تصویر ترفان
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، ترشاوه، تمتم، تتم، تتری، تتریک
فرهنگ فارسی عمید
خانواده ای از گیاهان که گل های آن ها به شکل چتر در بالای شاخهها قرار دارد مانند جعفری و هویج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چترمان
تصویر چترمان
صاحب چتر، دارای چتر، کنایه از دارای چتر پادشاهی، پادشاه، فرمانروا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شترخان
تصویر شترخان
چهاردیواری که شتران را در آنجا نگه داری می کنند، شترخانه، جای شتران، خوابگاه شتران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عارفانه
تصویر عارفانه
به روش عارفان، عارف وار، عارف مانند مانند عارفان، دارای مفاهیم و مضامین عرفانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتروان
تصویر شتروان
شتربان، نگهبان شتر، رانندۀ شتران، ساربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطردان
تصویر عطردان
جای عطر، ظرفی که در آن عطر نگه می دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتربان
تصویر شتربان
نگهبان شتر، رانندۀ شتران، ساربان
فرهنگ فارسی عمید
گدایان شوخ چشم را گویند، گدایان شوخ، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
معلی بن عرفان. تبع تابعی است. (منتهی الارب). از نظر تاریخی، تابعی کسی است که واسطه میان صحابی و نسل های بعد از اسلام است. این افراد نقش واسطه ای در نقل و انتقال معارف اسلامی دارند. تابعی بودن، یکی از درجات افتخار در علم رجال است و به فرد اعتبار خاصی می بخشد. احادیثی که از طریق تابعین نقل شده اند، بخش بزرگی از سنت اسلامی را تشکیل می دهند.
نام زنی سرودگوی که در این فن ید طولی داشت. (منتهی الارب). یکی از مغنیه ها و آوازه خوانهای عصر عباسی، و معاصر عریب المأمونیه بوده است. (از اعلام النساء از الاغانی)
نام صاحب آن راعی و چوپان که در حق صاحب خود چنین گفته است:
کفانی عرفان لکری و کفیته
کلوء النجوم و النعاس معانقه.
(از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ رُ)
خروس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عترفان شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مخفف ترزفان است که ترجمان و شخص زبان آور باشد. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (آنندراج). ترزفان و فصیح و طلیق اللسان و نطّاق و ترزبان. (ناظم الاطباء). رجوع به ترزبان و ترجمان شود
لغت نامه دهخدا
(عِ رِفْ فا / عُ رُفْ فا)
جندب کلان و بزرگ مانند ملخ. و آن جز در گیاه ’رمث’ و ’عنظوان’ یافت نشود. ویا کرمکی است که در رمل و شنهای ’عالج’ یا ’دهناء’ موجود میباشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِ رِفْ فا)
گویند جایگاهی است به عینه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ قَ مَ)
استوار گردیدن نیزه و جز آن، لرزیدن و جنبیدن نیزه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، سخت شدن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
شناختن و دانستن بعد از نادانی. (از منتهی الارب) ، درک کردن به یکی از حواس خمسه، اقرار کردن به گناه، پاداش دادن کسی را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عرفان. معرفه. عرفه. رجوع به عرفان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شتروان
تصویر شتروان
نگهبان شتر راننده شتران ساربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعرفات
تصویر تعرفات
جمع تعرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جورفان
تصویر جورفان
پارسی تازی گشته گورپان نزدیک به بستام خراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتربان
تصویر آتربان
در آیین زردشتی نگهبان آتش مقدس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عترسان
تصویر عترسان
خروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقربان
تصویر عقربان
گژ دم: نرینه، کرم گوش دو دنبه زنگی دارو
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معترف، خستویان خستوکان جمع معترف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرفان
تصویر عرفان
شناختن و دانستن بعد از نادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرفان
تصویر عرفان
((عِ))
شناختن، خداشناسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتربان
تصویر آتربان
((تُ))
در آیین زردشتی نگهبان آتش مقدس، آسروان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شترخان
تصویر شترخان
جای نگهداری شتران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عارفانه
تصویر عارفانه
((رِ نِ))
مانند عارف ها، عرفانی
فرهنگ فارسی معین
تصوف، الهیات، حکمت، شناخت، علم، معرفت
فرهنگ واژه مترادف متضاد