جدول جو
جدول جو

معنی عبدالنبی - جستجوی لغت در جدول جو

عبدالنبی
(پسرانه)
بنده پیامبر
تصویری از عبدالنبی
تصویر عبدالنبی
فرهنگ نامهای ایرانی
عبدالنبی
(عَ دُنْ نَ بی ی)
ابن علی بن مهدی الحمیری. صاحب زبید. وی پس از مرگ برادرش مهدی به سال 559 هجری قمری به امارت رسید و با ملوک یمن جنگ کرده و تمام اموال و ذخایر یمن بدو منتقل گردید وی سپاهیانی را که در جنگ میگریختند میکشت. عبدالنبی عالم به ادب بود و او را شعری است. اسبان و سلاحهای جنگی را در اصطبل ها و مخزنهای خود نگهداری میکرد و هیچ یک از افراد نمیتوانستند اسبی و سلاحی نزد خود داشته باشند و در مواقع ضرورت به اندازۀ حاجت بدانها اسب و سلاح میداد. همواره جنگهائی میان او و بلوک یمن ادامه داشت و سرانجام سلطان علی بن حاتم بر وی ظفر یافت و به سال 570 هجری قمری به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبدالغنی
تصویر عبدالغنی
(پسرانه)
بنده پروردگار بی نیاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالعلی
تصویر عبدالعلی
(پسرانه)
بنده علی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالحی
تصویر عبدالحی
(پسرانه)
بنده پروردگار همیشه زنده
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ دُلْ غَ نی ی)
عریسی. روزنامه نگار و از شهداء عرب است. مولد وی بیروت بود. وی روزنامۀ یومیۀ المفید را که از قدیمی ترین روزنامه های سوریه است منتشر کرد و به سال 1334 هجری قمری در دیوان عالی محکوم و اعدام شد. از تألیفات اوست: کتاب البنین. (از الاعلام زرکلی)
فضلی دمشقی. طبیبی ماهر بود. و او را تألیفاتی است که بعضی از آنها به طبع رسیده است. وی به سال 1288 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ عُزْ زا)
بطنی است از عبدمناف از قریش از عدنانیه فرزندان عبدالعزی بن عبد شمس بن عبدمناف. (از معجم قبائل العرب)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ عُزْ زا)
ابن قصی بن کلاب از قریش از عدنان جد جاهلی از عقبۀ هبار بن الاسود است. (از الاعلام زرکلی) (صبح الاعشی ج 1 صص 356- 357)
ابن عبدالشمس بن عبدمناف از قریش از عدنان. جد جاهلی است. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ حَیْی)
ابن احمد بن محمد بن العماد العکری الحنبلی، مکنی به ابوالفلاح مورخ، فقیه، عالم به ادب بود. از تالیفات اوست: شذرات الذهب فی اخبار من ذهب در هشت جزء و غیره. وی به سال 1032 هجری قمری متولد و در 1089 درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن علی بن محمد الطالوی الحنفی الدمشقی. او را دیوان شعر و کتابی است در ادب به نام مرور الصبا و الشمول. وی به سال 1117 هجری قمری به دمشق درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
بعلی بن ابی بکر البعلی معروف به طرزالریحان. عالم به ادب بود، او را دیوانی است. وی به سال 1034 میلادی به دمشق متولد و در 1099 میلادی درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
منشی، از خطاطان مشهور و در خط نستعلیق سرآمد بود، در زمان سلطان سعید مدتی صاحب دیوان انشاء بود مناشیر مینوشت وبعد از واقعۀ قراباغ منظور نظر تربیت امیرحسن بیک شده تا آخر حیات در ملازمت سلاطین آق قوینلو به همان منصب اشتغال داشت. (از حبیب السیر ج 4 چ دوم ص 108)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ بَرر)
ابن عبدالقادر بن محمدالعوفی معروف به فیومی. وی ادیب بود و به مکه و شام سفر کرد و در حدود دو سال در دمشق بماند. سپس به بلاد روم رفت و درآنجا منصبها یافت و به سال 1071 هجری قمری در قسطنطنیه درگذشت. از تألیفات اوست: حسن الصنیع فی علم البدیع القول الوافی بشرح الکافی. منتزه العیون و الالباب فی بعض المتأخرین من اهل الاّداب. اللطائف المنیفه فی فضائل الحرمین. بدیعیه علی حرف النون. بلوغ الارب و السول، بالتشرف بذکر نسب الرسول. (الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
عبدالحمید بن عبد الرحمان بن احمد العبدانی، مکنی به ابوالقاسم. خواهرزادۀ یکی از فضلاء و ائمه است که از خال خود قاضی ابوالحسن علی بن الحسن دهقان، مکنی به ابن عبدالرزاق الکشمیهنی و جز آنان روایت کند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَزْ)
عبدالنبی بن محمدتقی. از عالمان جلیل و از معاصران سیدمهدی بحرالعلوم و مؤلف کتاب تتمیم امل الاّمل است. (الذریعه ج 3) (ریحانه الادب ج 3 ص 295)
لغت نامه دهخدا