جدول جو
جدول جو

معنی عانیر - جستجوی لغت در جدول جو

عانیر
در عبری به معنی دو چشمه، شهری منسوب به لاویان که درقسمت یساکار واقع بود اول تواریخ ایام 6:73 و بعضی را گمان چنان است که عانیم همان عین جنیم است، صحیفۀ یوشع 19:21 و 1:29، یعنی جنین که بجانب چمن بنی عمیر واقع است ملاحظه در عین جنیم، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از قراء جبل شهریار است در ارض دیلم، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مؤنث عانی. یقال: امراءه عانیه، زن اسیر و بندی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
مؤنث عانی منسوب به عانه است که دهی است بر فرات. رجوع به عانه شود. (منتهی الارب) ، شرابی است منسوب به عانات و هی موضع من ناحیه الجزیره. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
در عبری بمعنی کومۀ خرابی، یکی از شهرهای کنعانیان که یوشعآن را مفتوح گردانید ابراهیم نیز چادر خود را در میانۀ عای و بیت ایل بر پا نمود و مسافت میانۀ این دو شهر بقدری بود که امکان داشت کمینگاهی به طرف غربی عای فراهم کرده که مردان و اهالی بیت ایلش نتوانند دید، عای در مشرق بیت ایل و به مسافت نه میل به شمال اورشلیم واقع و محل موضعش فعلاً به خرابۀ حیان معروف است و عای 38 مرتبه در کتاب مقدس وارد گشته است
شهری در کوهستان یهودا صحیفۀ یوشع 15:5 و بعضی برآنند که همان خرابه الجیف است و دیگران برآنند که الغوین است که به مسافت 10 میل بجنوب غربی حبرون الخلیل مانده واقع است، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
خوی زشت و طبیعت بد. (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عان، اسیر، بندی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دستگیر کرده، (مهذب الاسماء)، یقال رجل عان و قوم عناه و نسوه عوان، خون روان، (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
حمار عانی ّ و حمرٌ عانیه، منسوب به ده عانه، (ناظم الاطباء)، رجوع به عانه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رجوع به عائر شود
لغت نامه دهخدا
مونث عانی زن بندی و گرفتار، زن (بدان جهت که چون شوی بر او ظلم کند کسی به فریادش نرسد جمع عوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عانی
تصویر عانی
بندی، خون روان زهاری برمگانی اسیر بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عانیه
تصویر عانیه
((یِ))
مؤنث عانی، زن بندی و گرفتار، زن (بدان جهت که چون شوی بر او ظلم کند کسی به فریادش نرسد)، جمع عوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عانی
تصویر عانی
اسیر، بندی
فرهنگ فارسی معین