معنی عانی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با عانی
عانی
- عانی
- عان، اسیر، بندی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دستگیر کرده، (مهذب الاسماء)، یقال رجل عان و قوم عناه و نسوه عَوان، خون روان، (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عانی
- عانی
- حمار عانی ّ و حمرٌ عانیه، منسوب به ده عانه، (ناظم الاطباء)، رجوع به عانه شود
لغت نامه دهخدا
بانی
- بانی
- بر پا کننده ساختمان، بنا کننده، سازنده، موسس و پایه گذار
فرهنگ لغت هوشیار
بانی
- بانی
- به وجود آورنده، عبری نام مردی از نسل جاد که از شجاعان زمان داوود (ع) بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی