به سرعت جنبانیدن پرنده دمغزه را. (از منتهی الارب) : عظب الطائر، آن پرنده ’زمکاء’ و دم خود را بسرعت حرکت داد. (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن کسی را و شکیب کردن. عظوب. و رجوع به عظوب شود، قیام نمودن بر مال خود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خشک گردیدن جلد. (از منتهی الارب) : عظب جلده، پوست او خشک گردید. (از اقرب الموارد) ، درشت گردیدن دست از کار کردن. (از منتهی الارب) : عظبت یده، دست او از کار کردن درشت شد. (از اقرب الموارد)
به سرعت جنبانیدن پرنده دمغزه را. (از منتهی الارب) : عظب الطائر، آن پرنده ’زمکاء’ و دم خود را بسرعت حرکت داد. (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن کسی را و شکیب کردن. عُظوب. و رجوع به عظوب شود، قیام نمودن بر مال خود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خشک گردیدن جلد. (از منتهی الارب) : عظب جلده، پوست او خشک گردید. (از اقرب الموارد) ، درشت گردیدن دست از کار کردن. (از منتهی الارب) : عظبت یده، دست او از کار کردن درشت شد. (از اقرب الموارد)