- عاصمه
- پایتخت، شهری که مرکز سیاسی یک کشور و محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد، تختگاه، دارالسّلطنه، دارالخلافه، سواد اعظم، دارالملک
معنی عاصمه - جستجوی لغت در جدول جو
- عاصمه
- مونث عاصم پایتخت نام مدینه مونث عاصم، پایتخت کشور قاعده مملکت
- عاصمه ((ص مَ یا مِ))
- مؤنث عاصم، پایتخت کشور، قاعده مملکت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عاصف، تند، شدید، باد تند و شدید
دندان
مونث عاصی زن نافرمان جمع عاصیات
توفان تند باد مونث عاصف جمع عواصف عاصفات
دستگاه آبگیری، دستگاه روغن گیری، دستگاه فشار
حفظ کننده، نگه دارنده
عامّ، فراگیر، مردم کم سواد، همگان، همۀ مردم
بازدارنده، منع کننده، نگاه دارنده
هر چیز که شامل همه گردد و عمومیت داشته باشد
پاساد خود باز داری پاکدامنی پاکشلواری، پاکی بیگناهی، پیوند زنا شویی، گردن بند گردن بند