معنی عاصفه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با عاصفه
عاصفه
عاصفه
مؤنث عاصف: ریح عاصفه، باد سخت. لیل عاصفه، شب با باد سخت تند. ج، عاصفات و عواصف. (ناظم الاطباء) (المنجد) (منتهی الارب) (غیاث اللغات). رجوع به عاصف شود
لغت نامه دهخدا
عارفه
عارفه
دانا، آگاه، مؤنث عارف، آنکه از راه تهذیب نفس و تفکر به معرفت خداوند دست می یابد
فرهنگ نامهای ایرانی
عاصمه
عاصمه
پایتَخت، شهری که مرکز سیاسی یک کشور و محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد، تَختگاه، دارُالسَّلطَنِه، دارُالخِلافَه، سَوادِ اَعظَم، دارُالمُلک
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.