گردن بند و حمیل. (منتهی الارب). قلاده و گردن بند و حمایل. (ناظم الاطباء). قلاده. (اقرب الموارد). رسن. (دهار) (مهذب الاسماء). عصمه. و رجوع به عصمه شود. ج ، عصم، أعصم، و عصمه، أعصام. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بازداشتگی از گناه و جز آن. (ناظم الاطباء). منع و خودداری، و گویند آن ملکۀ اجتناب از گناهان است با وجود امکان ارتکاب گناه. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی). عصمت. رجوع به عصمت شود. - عصمه المقوّمه (ال...) ، عصمتی است که بوسیلۀ آن قیمت انسان ثابت گردد، و هر کس آن را هتک کند قصاص یا دیه بر او خواهد بود. (از تعریفات جرجانی و اقرب الموارد). - عصمهالمؤثّمه (ال...) ، عصمتی است که هر کس آن را هتک کند گناهکار و آثم خواهد بود. (از تعریفات جرجانی و اقرب الموارد)