جدول جو
جدول جو

معنی عاذوراء - جستجوی لغت در جدول جو

عاذوراء
بیماریی است در گلو، (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عاذوراء
آماس گوشک
تصویری از عاذوراء
تصویر عاذوراء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

روز دهم ماه محرم که حسین بن علی در کربلا شهید شد و شیعیان در این روز عزاداری می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاذورات
تصویر قاذورات
قاذوره، نجاست از قبیل ادرار و مدفوع، کار زشت، گناه فاحش، زنا، پلیدی، مردار، آنکه به سبب بدخویی با دیگران مراوده و آمیزش نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
نام معشوقۀ وامق که بر او عاشق بود و آن کنیزکی بود بکر ودوشیزه. (برهان) (آنندراج). در اشعار و روایات پارسی از او نام بسیار برده شده است، بیشتر بصورت عذرا بی همزۀ آخر. منظومۀ ’وامق و عذرا’ را عنصری در بحرمتقارب سروده بوده است که ابیاتی از آن باقی است:
حجله همان است که عذراش بست
بزم همان است که وامق نشست.
نظامی.
مجنون به لیلی رسید و وامق به عذرا. (جهانگشای ج 2 ص 78).
نه وامقی چو من اندر جهان به دست آید
اسیر قید محبت نه چون تو عذرائی.
سعدی (بدایع).
کسی ملامت وامق کند به نادانی
عزیز من که ندیده ست روی عذرا را.
سعدی.
خون هزار وامق خوردی به دلفریبی
دست از هزار عذرا بردی به دلفریبی.
سعدی.
، نام یکی از زنان اسکندر ذوالقرنین نیز عذرا بود
بنت شاهنشاه بن ایوب و دختر برادر سلطان سلاح الدین ایوبی است و المدرسه العذرائیه از آثار او است به دمشق. وی به سال 593 هجری قمری بدمشق درگذشت.
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است به غوطۀ دمشق از اقلیم خولان و بدان مناره ای است و حجر بن عدی الکندی بدانجا بقتل رسید و قبرش آنجاست. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دجله العوراء، دجلۀ بصره راگویند. (از معجم البلدان). شعبه ای از دجله که از مکان کنونی شهر بصره میگذرد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
مؤنث أعور. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به أعور شود. ج، عور (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، عوران، عیران. (از اقرب الموارد) ، زن دوبین و حولاء. (اقرب الموارد). زن یک چشم، یا زن که یکی را دو بیند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، سخن زشت یا کارزشت. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). سخن زشت. (دهار). کار قبیح و زشت و سخن زشت و فحش. (از ناظم الاطباء) : أعرض عن العوراء و لاتسمعها (تاریخ بیهقی ص 685) ، یعنی از سخن زشت روی بگردان و آن را گوش مده. عجبت ممن یؤثر العوراء علی العیناء (از اقرب الموارد) ، یعنی در شگفتم از کسی که سخن زشت را بر سخن نیکو برتری میدهد، دشت بی آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : فلاه عوراء، فلاتی که آب در آن نباشد، لیله عوراءالقرّ، شبی بدون سرما، مفرد و واحد ’عوران’. (از اقرب الموارد). رجوع به عوران شود
لغت نامه دهخدا
بدی و فساد، و منه: لقیت منه عاذوراً، أی شراً، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، خطی است در شتر و اسب، (منتهی الارب)، نشان، (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
بخشم آوردن. در خشم آوردن. (منتهی الارب). اغضاب.
لغت نامه دهخدا
اذراء به، مضطر کردن به. ملجاء کردن به. ناچار و ناگزیر کردن از: اذّراءه الیه، مضطر کرد آن را بسوی وی
لغت نامه دهخدا
(اَذْ)
جمع واژۀ ذو
لغت نامه دهخدا
(گُ)
پژمرده کردن. خوشانیدن. پژمرانیدن. پلاسانیدن، چنانکه گرما تره یعنی بقل را
لغت نامه دهخدا
(عَ)
عاشوراء. (منتهی الارب). روز دهم یا نهم محرم. (ناظم الاطباء). رجوع به عاشورا و عاشوراء شود
لغت نامه دهخدا
یکی از شهرهای قوم لوط است، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
روز دهم محرم و آن روزی است که حسین بن علی (ع) شهید شد، (غیاث اللغات) (التفهیم ص 291)، و رجوع به عاشور و عاشوراء شود
لغت نامه دهخدا
قحط، سختی، ضرر، بدحالی، نقصان در چیزی، نیاز، حاجت، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ قاذوره، پلیدیها ونجاستها (آنندراج) (ناظم الاطباء)، ناپاکیها، (ناظم الاطباء) : امیر ناصرالدین بفرمود تا بعضی از قاذورات در آن چشمه انداختند، هرکس که از این قاذورات تناول کردی بر جای بیفتادی و جان بدادی، (ترجمه تاریخ یمینی)، اوراق قرآن در میان قاذورات لگدکوب اقدام و قوائم گشت، (جهانگشای جوینی)، و در فارسی این جمع را چون مفردی بکار برند و آن دشنامی است جوانانی را که بیش از حد و سن خویش کنند، یا مدعی باشند
لغت نامه دهخدا
رجوع به عاشور و عاشورا شود
لغت نامه دهخدا
صارور، صاروره، مردی که حج نکرده، آنکه گرد زن نگردیده است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ابن اعرابی گوید موضعی است، و شاید لغتی است در خابور، (معجم البلدان)، یوم الخابور نام جنگی است که در خابور روی داده، صاحب مجمع الامثال چنین نویسد: الخابور موضع بالشام و هویوم قتل فیه عمیران الحباب و فی ذلک یقول: نقیعبن سالم:
و لوقعه الخابور ان تک خلتها
خلقت فان ّ سماعها لم یخلق،
(مجمع الأمثال میدانی ص 762)
لغت نامه دهخدا
شادی، (منتهی الارب) (المنجد)، شادی و شادمانی و خرمی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام کوفه است در تورات، (منتهی الارب)، یاقوت نویسد: این نام رادر اشعار بنی مازن بخط دقاق چنین یافتم:
اقام بعاقولاء منا فوارس
کرام اذا عد الفوارس و الرجل،
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساروراء
تصویر ساروراء
شادی فراخزیستی آسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاذورات
تصویر قاذورات
جمع قاذوره، پلیدی ها آخال قاذوره پلیدیها نجاستها
فرهنگ لغت هوشیار
بکر، دوشیزه، جمع آن عذرای است، ناسفته، آشکارا، آبام خوشه، بر نام مریم علیها السلام بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودن، د بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم. بکر دوشیزه (دختر)، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاذور
تصویر عاذور
بدی تباهی، نشانی در ستور، آماس گوشک (گوشک لوزه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذراء
تصویر اذراء
وا داشتن، اشک ریزی، خاک انگیزی، آزمند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذواء
تصویر اذواء
پژمرده کردن: پژ مراندن
فرهنگ لغت هوشیار
روز دهم محرم و آن روزی است که حضرت حسین بن علی (ع) در کربلا بشهادت رسیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاشورا
تصویر عاشورا
روز دهم ماه محرم، روزی که امام حسین (ع) به شهادت رسید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماوراء
تصویر ماوراء
((وَ))
پشت سر، آنچه در پس و پشت چیزی قرار دارد
فرهنگ فارسی معین