جدول جو
جدول جو

معنی عائد - جستجوی لغت در جدول جو

عائد
(ءِ)
ابن ثعلبه بن وبره البلوی صحابی. وی از کسانی است که در تحت الشجره بیعت کرد و شاهد فتح مصر بود و به سال 53 هجری قمری در برلس شهید شد. (الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
عائد
بازگردنده، زیارت کننده بیمار، عیادت کننده
تصویری از عائد
تصویر عائد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قائد
تصویر قائد
(پسرانه)
رهبر، پیشوا، پیش رو، ستاره ای در صورت فلکی دب اکبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عابد
تصویر عابد
(پسرانه)
عبادت کننده، پرستنده چیزی یا کسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قائد
تصویر قائد
جلودار، پیشوا، سردار، فرمانده سپاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صائد
تصویر صائد
صید کننده، شکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زائد
تصویر زائد
ویژگی آنچه ضرورت ندارد، غیرضروری، فزون، فراوان، اضافه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عابد
تصویر عابد
عبادت کننده، پرستنده، کسی که خدا را پرستش می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاقد
تصویر عاقد
اجراکنندۀ صیغۀ نکاح یا معامله، محکم کنندۀ پیمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاید
تصویر عاید
بازگشت کننده، بازگردنده، آنچه به کسی بازمی گردد
عاید شدن: به دست آمدن
عاید کردن: حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاند
تصویر عاند
ستیزنده، ستیزه کار، منحرف، کسی که از راه راست برگشته و منحرف می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عامد
تصویر عامد
قصد کننده، آهنگ کننده
فرهنگ فارسی عمید
(قَ ءِ)
جمع واژۀ قعود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قعود شود، جمع واژۀ قعیده. (مهذب الاسماء). زوجات
لغت نامه دهخدا
(صُ ءِ)
موضعی است. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صعود است. (منتهی الارب). رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عائف
تصویر عائف
مرغواگوی آن که از رفتار پرندگان پیش بینی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائل
تصویر عائل
نیازمند
فرهنگ لغت هوشیار
باز دار باز دارنده باز دار نا رسانا پیشگیر، اندوده بازدارنده مانع، آن که مردم را از امور باز دارد، جسمی که حرارت یا الکتریسیته در آن به خوبی منتشر نشود و جسمی که ماورا آن قرار گرفته محفوظ از حرارت یا الکتریسیته باشد نا رسانا مقابل هادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائن
تصویر عائن
چشم کننده، آب روان، نگرنده بیننده باچشم خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائض
تصویر عائض
عوض داده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائش
تصویر عائش
خوشگذران آسوده زی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائر
تصویر عائر
درد چشم، خاشاک چشم، گشت زننده، پی سرگردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائذ
تصویر عائذ
پناه آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائم
تصویر عائم
شنا کننده شناور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائه
تصویر عائه
آسیبدیده آگفته (آفت دیده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاقد
تصویر عاقد
عقد کننده، گره زننده، استوار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عابد
تصویر عابد
پرستنده خدا، عبادت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صائد
تصویر صائد
شکاری، صید کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائد
تصویر سائد
مهتر قوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زائد
تصویر زائد
زیاد شوند، اضافه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رائد
تصویر رائد
جاسوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائد
تصویر ذائد
دور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صعائد
تصویر صعائد
جمع صعود، بلندی ها بالا رفتن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائده
تصویر عائده
مونث عائد بنگرید به عائد نیکی بخشش، مهربانی، سود، ساو مونث عاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائج
تصویر عائج
ایستاده
فرهنگ لغت هوشیار