ظریف ها، نکته سنج ها، خوش طبع ها، کنایه از شیرین گفتارها، لطیفه گوها، کنایه از زیباها، خوشگل ها، خوش هیکل ها، دارای ظرافت ها، جمع واژۀ ظریف ظرف ها، وسیله های مقعر و فرورفته که برای پختن و خوردن غذا و نگهداری برخی چیزها کاربرد دارد مانند بشقاب، لیوان، قابلمه و ماهی تابه، جمع واژۀ ظرف ظروف مرتبطه: در علم فیزیک ظروفی که توسط مجرایی به همدیگر متصل باشند به طوری که هرگاه در یکی از آن ها مایعی بریزند به ظرف های دیگر هم داخل شود و در همۀ آن ها به یک سطح افقی قرار گیرد
ظریف ها، نکته سنج ها، خوش طبع ها، کنایه از شیرین گفتارها، لطیفه گوها، کنایه از زیباها، خوشگل ها، خوش هیکل ها، دارای ظرافت ها، جمعِ واژۀ ظریف ظَرف ها، وسیله های مقعر و فرورفته که برای پختن و خوردن غذا و نگهداری برخی چیزها کاربرد دارد مانند بشقاب، لیوان، قابلمه و ماهی تابه، جمعِ واژۀ ظَرف ظروف مرتبطه: در علم فیزیک ظروفی که توسط مجرایی به همدیگر متصل باشند به طوری که هرگاه در یکی از آن ها مایعی بریزند به ظرف های دیگر هم داخل شود و در همۀ آن ها به یک سطح افقی قرار گیرد
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بشولیون، بنگو، سابوس، سپیوش، شکم پاره
اِسفَرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اَسبغول، اِسپَرزه، اَسپغول، اِسپیوش، اَسفیوش، بَزرِقَطونا، بِشولِیون، بَنگو، سابوس، سِپیوش، شِکَم پاره
پیرا گردی، گشت، کلک چوب و نی که بر هم بندند و مشکی چند بر باد کرده بر آن نهند و بر آن نشسته از آب بگذرند، دیواره، شبگرد پارسی است توف زن پیر و شکسته دور چیزی گشتن گرداگرد گردیدن، طواف گشت
پیرا گردی، گشت، کلک چوب و نی که بر هم بندند و مشکی چند بر باد کرده بر آن نهند و بر آن نشسته از آب بگذرند، دیواره، شبگرد پارسی است توف زن پیر و شکسته دور چیزی گشتن گرداگرد گردیدن، طواف گشت
سم شکافته مانند سم سگ گاو و گوسفند و بز و جز آن زنگله ژنگله. سم شکافته چون سم گاو و گوسپند ژنگله، پیروی، نیاز، دلخواه، آماج ناچیز، روا، تنگی زند گانی، خونرایگانی پوشاندن جاپا، درشت گریدن، باز ایستادن، تنگی روزی جای بلند از آب، گل و لای
سم شکافته مانند سم سگ گاو و گوسفند و بز و جز آن زنگله ژنگله. سم شکافته چون سم گاو و گوسپند ژنگله، پیروی، نیاز، دلخواه، آماج ناچیز، روا، تنگی زند گانی، خونرایگانی پوشاندن جاپا، درشت گریدن، باز ایستادن، تنگی روزی جای بلند از آب، گل و لای
سریانی تازی گشته لوف: پیلگوش صباانگیخته هر سو خروشی زده بر گاو چشمی پیلگوشی (نظامی) بنگرید به لوف ابر گیاهی، گیاهی است از تیره قلقاس ها که بنام اریصارون (اریسارون) نیز مشهور است و یکی از گونه های گل شیپوری است اریصارون صراخه نسرش زیس، نام چندگیاه از قبیل انجبار و گونه های آرن
سریانی تازی گشته لوف: پیلگوش صباانگیخته هر سو خروشی زده بر گاو چشمی پیلگوشی (نظامی) بنگرید به لوف ابر گیاهی، گیاهی است از تیره قلقاس ها که بنام اریصارون (اریسارون) نیز مشهور است و یکی از گونه های گل شیپوری است اریصارون صراخه نسرش زیس، نام چندگیاه از قبیل انجبار و گونه های آرن