جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سوف

سوف

سوف
زود به زودی با امید زیستن یونانی دانایی نوعی ماهی است ماهی سوف. سپیدک. سوفار (1)، هر ظرفی که از گل پخته باشند مانند سبو و تغار
فرهنگ لغت هوشیار

سوف

سوف
حرف استقبال و مبنی بر فتح است و زمان آن درازتر از ’س’ است و بیشتر در وعید بکار رود و گاه در وعده بود. (از اقرب الموارد). سرانجام. زود و این حرفی است که بر فعل مستقبل آید. (منتهی الارب) (آنندراج). و در آن لغات است، سف و سو و سی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

سوف

سوف
امید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : فلان یقتات السوف، فلان به امید زندگی میکند. (منتهی الارب) ، انتظار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا