ظلاّم. سخت ستمکار: عادت و رسم این گروه ظلوم نیک ماند چوبنگری به ظلیم. ابوحنیفۀ اسکافی. درویشی را دیدم که سر بر آستان کعبه همی مالید و میگفت یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید. (گلستان)
ظَلاّم. سخت ستمکار: عادت و رسم این گروه ظلوم نیک ماند چوبنگری به ظلیم. ابوحنیفۀ اسکافی. درویشی را دیدم که سر بر آستان کعبه همی مالید و میگفت یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید. (گلستان)
ستم کرده. (دهار). ستم رسیده. (مهذب الاسماء) (آنندراج). ستم رسیده. جفاشده. تعدی شده. (ناظم الاطباء). ستم کش. ستم رسیده. ستمدیده. ستم زده. که مورد بیدادگری قرار گرفته باشد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : روزی خواهد بود جزا و مکافات را در آن جهان و داوری عادل که از این ستمکاران داد مظلومان بستاند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 196). مظلومی پیش گرفتی تا ناگاه در راه پیش خلیفه آمدی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 423). ای بسا تاج و تخت مرجومان لخت لخت از دعای مظلومان. سنایی. با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و تقویت مظلومان حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه). اقوال پسندیده مدروس گشته... و مظلوم محق ذلیل و ظالم مبطل عزیز. (کلیله و دمنه). تو داوری و ما همه مظلوم روزگار مظلوم در حمایت داور نکوتر است. خاقانی. زنجیر فلک گردد حبل اﷲ مظلومان گر قاف به قاف از دین یک تار کشد عدلش. خاقانی. مظلومم از زمانه و محرومم از فلک ای بانو الغیاث که جای ترحم است. خاقانی. لواطف او درهای رأفت بر مظلومان گشاده. (سندبادنامه). لب خشک مظلوم گو خوش بخند که دندان ظالم بخواهند کند. سعدی
ستم کرده. (دهار). ستم رسیده. (مهذب الاسماء) (آنندراج). ستم رسیده. جفاشده. تعدی شده. (ناظم الاطباء). ستم کش. ستم رسیده. ستمدیده. ستم زده. که مورد بیدادگری قرار گرفته باشد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : روزی خواهد بود جزا و مکافات را در آن جهان و داوری عادل که از این ستمکاران داد مظلومان بستاند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 196). مظلومی پیش گرفتی تا ناگاه در راه پیش خلیفه آمدی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 423). ای بسا تاج و تخت مرجومان لخت لخت از دعای مظلومان. سنایی. با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و تقویت مظلومان حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه). اقوال پسندیده مدروس گشته... و مظلوم محق ذلیل و ظالم مبطل عزیز. (کلیله و دمنه). تو داوری و ما همه مظلوم روزگار مظلوم در حمایت داور نکوتر است. خاقانی. زنجیر فلک گردد حبل اﷲ مظلومان گر قاف به قاف از دین یک تار کشد عدلش. خاقانی. مظلومم از زمانه و محرومم از فلک ای بانو الغیاث که جای ترحم است. خاقانی. لواطف او درهای رأفت بر مظلومان گشاده. (سندبادنامه). لب خشک مظلوم گو خوش بخند که دندان ظالم بخواهند کند. سعدی
ماست که پیش از جغرات شدن خورده شود. (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماست نارسیده. (بحرالجواهر) (مهذب الاسماء). شیری که پیش از مسکه برآوردن نوشیده شود. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)
ماست که پیش از جغرات شدن خورده شود. (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماست نارسیده. (بحرالجواهر) (مهذب الاسماء). شیری که پیش از مسکه برآوردن نوشیده شود. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)
تاریک شدن شب، تاریکی، تاریکی اول شب. پر ستم بسیار ستم، جمع ظلمت تاریکی ها، جمع ظلم ستمها، جمع ظالم ستمکاران، جمع ظلمت، تاریکی ها تاریگرایی آغاز شب پسین ستم پیشه، شتر کش (قصاب شتر) ستم، چپ چپ نگاه کردن، جمع ظلم، ستم ها، جمع ظالم، ستمکاران بسیار ستم، ظلوم، ستمکار سخت
تاریک شدن شب، تاریکی، تاریکی اول شب. پر ستم بسیار ستم، جمع ظلمت تاریکی ها، جمع ظلم ستمها، جمع ظالم ستمکاران، جمع ظلمت، تاریکی ها تاریگرایی آغاز شب پسین ستم پیشه، شتر کش (قصاب شتر) ستم، چپ چپ نگاه کردن، جمع ظلم، ستم ها، جمع ظالم، ستمکاران بسیار ستم، ظلوم، ستمکار سخت