- ظلمت
- تاریکی، تیرگی، سیاهی، ظلمت، جای تاریک، پیچیدگی، گمراهی، ناراحتی، افسردگی
معنی ظلمت - جستجوی لغت در جدول جو
- ظلمت
- تاریکی، تیرگی
- ظلمت ((ظُ مَ))
- تاریکی، جمع ظلمات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ثنوی که قایل به نور و ظلمت است، بت پرست
مظلمه: هر کس را که مظلمتی است بباید آمد و بی حشمت سخن خویش گفت تا انصاف تمام داده آید
تاریکی، گمراهی
سوراخ رخنه ترک، چاک، جمع ثلم، رخنه کردن
ظالم ها، ستمگران، بیدادگران، جباران، ظالمین، ظلّام، جمع واژۀ ظالم
جمع ظلمت
تاریکی ظلمت، نیک تاریک لیله ظلماء
جمع ظالم ستمکاران، جمع ظالم، ستمگران
کلمه: و این درباره (آنست) که کلمتها آن بیشتر مکرر است
تاریکی، بسیار تاریک
ظلمت، در باور قدما جایی در انتهای زمین که محل چشمۀ آب حیات است، برای مثال شنیده ای که سکندر برفت تا ظلمات / به چند محنت و خورد آنکه خورد آب حیات (سعدی - ۱۸۳) ، قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی (حافظ - ۹۷۴)
ظلمات ثلاث: کنایه از سه تاریکی که حضرت یونس به آن مبتلا شد مثلاً تاریکی شب، تاریکی شکم ماهی و تاریکی قعر دریا، در تصوف کدورت طبعی، هوای نفسانی و خاصیت حیوانی، کنایه از سه تاریکی که جنین در آن قرار دارد مثلاً تاریکی مشیمه، تاریکی رحم و تاریکی شکم مادر
ظلمات ثلاث: کنایه از سه تاریکی که حضرت یونس به آن مبتلا شد مثلاً تاریکی شب، تاریکی شکم ماهی و تاریکی قعر دریا، در تصوف کدورت طبعی، هوای نفسانی و خاصیت حیوانی، کنایه از سه تاریکی که جنین در آن قرار دارد مثلاً تاریکی مشیمه، تاریکی رحم و تاریکی شکم مادر
هرجای بسیار تاریک، کنایه از دنیا
تاریگرایان، پیروان مانی که خدای تار را باور داشتند
ظلمت سرا
تاریکده
جهان خاکی
عالم عدم. نیست آباد جهان نیستی
افزایندۀ تاریکی
دنیا، ظلمت کده
بیداد، جفا، ستم
ستم کردن، جور، ستمگری، بیداد، ستم
ظلمت ها، تاریکی ها، جمع واژۀ ظلمت
جفا، کفر، عدوان، آزار، زور، ستم کردن
Oppression
угнетение
Unterdrückung