جدول جو
جدول جو

معنی ظلمت - جستجوی لغت در جدول جو

ظلمت
تاریکی، تیرگی، سیاهی، ظلمت، جای تاریک، پیچیدگی، گمراهی، ناراحتی، افسردگی
تصویری از ظلمت
تصویر ظلمت
فرهنگ فارسی عمید
ظلمت
تاریکی، تیرگی
تصویری از ظلمت
تصویر ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
ظلمت
((ظُ مَ))
تاریکی، جمع ظلمات
تصویری از ظلمت
تصویر ظلمت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ظلمتی
تصویر ظلمتی
ثنوی که قایل به نور و ظلمت است، بت پرست
فرهنگ لغت هوشیار
مظلمه: هر کس را که مظلمتی است بباید آمد و بی حشمت سخن خویش گفت تا انصاف تمام داده آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلمت
تصویر هلمت
(پسرانه)
حمله، هجوم (نگارش کردی: ههمهت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ظلمات
تصویر ظلمات
تاریکی، گمراهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثلمت
تصویر ثلمت
سوراخ رخنه ترک، چاک، جمع ثلم، رخنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلمه
تصویر ظلمه
ظالم ها، ستمگران، بیدادگران، جباران، ظالمین، ظلّام، جمع واژۀ ظالم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلمات
تصویر ظلمات
جمع ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلما
تصویر ظلما
تاریکی ظلمت، نیک تاریک لیله ظلماء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلمه
تصویر ظلمه
جمع ظالم ستمکاران، جمع ظالم، ستمگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلمت
تصویر کلمت
کلمه: و این درباره (آنست) که کلمتها آن بیشتر مکرر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلمت
تصویر ثلمت
((ثُ مَ))
سوراخ، رخنه، ترک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظلمه
تصویر ظلمه
((ظَ لَ مِ یا مَ))
جمع ظالم، ستمکاران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظلمات
تصویر ظلمات
((ظُ لَ یا لُ))
جمع ظلمت، تاریکی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظلما
تصویر ظلما
تاریکی، بسیار تاریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلمات
تصویر ظلمات
ظلمت، در باور قدما جایی در انتهای زمین که محل چشمۀ آب حیات است، برای مثال شنیده ای که سکندر برفت تا ظلمات / به چند محنت و خورد آنکه خورد آب حیات (سعدی - ۱۸۳) ، قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی (حافظ - ۹۷۴)
ظلمات ثلاث: کنایه از سه تاریکی که حضرت یونس به آن مبتلا شد مثلاً تاریکی شب، تاریکی شکم ماهی و تاریکی قعر دریا، در تصوف کدورت طبعی، هوای نفسانی و خاصیت حیوانی، کنایه از سه تاریکی که جنین در آن قرار دارد مثلاً تاریکی مشیمه، تاریکی رحم و تاریکی شکم مادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلمت کده
تصویر ظلمت کده
هرجای بسیار تاریک، کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلمتیان
تصویر ظلمتیان
تاریگرایان، پیروان مانی که خدای تار را باور داشتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلمتکده
تصویر ظلمتکده
ظلمت سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلمت کده
تصویر ظلمت کده
تاریکده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلمت سرای
تصویر ظلمت سرای
جهان خاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلمت آباد
تصویر ظلمت آباد
عالم عدم. نیست آباد جهان نیستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلمت فزا
تصویر ظلمت فزا
افزایندۀ تاریکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلمت سرا
تصویر ظلمت سرا
دنیا، ظلمت کده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلم
تصویر ظلم
بیداد، جفا، ستم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ظلم
تصویر ظلم
ستم کردن، جور، ستمگری، بیداد، ستم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلم
تصویر ظلم
ظلمت ها، تاریکی ها، جمع واژۀ ظلمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلم
تصویر ظلم
جفا، کفر، عدوان، آزار، زور، ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلم
تصویر ظلم
((ظُ لَ))
جمع ظلمت، تاریکی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظلم
تصویر ظلم
((ظُ))
ستم کردن، بیداد، ستم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظلم
تصویر ظلم
Oppression
دیکشنری فارسی به انگلیسی
угнетение
دیکشنری فارسی به روسی