- ظلماء
- تاریکی ظلمت، نیک تاریک لیله ظلماء. تاریکی، نیک تاریک
معنی ظلماء - جستجوی لغت در جدول جو
- ظلماء ((ظَ))
- تاریکی، ظلمت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شب چهارده
مونث ادلم: سخت سیاه، واپسین شب ماه مهی (قمری)
تاریکی، گمراهی
مونث ازلم چرغ ماده، بز ماده کوهی
جمع ظلمت
سنگ پهن
ظلمت، در باور قدما جایی در انتهای زمین که محل چشمۀ آب حیات است، برای مثال شنیده ای که سکندر برفت تا ظلمات / به چند محنت و خورد آنکه خورد آب حیات (سعدی - ۱۸۳) ، قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی (حافظ - ۹۷۴)
ظلمات ثلاث: کنایه از سه تاریکی که حضرت یونس به آن مبتلا شد مثلاً تاریکی شب، تاریکی شکم ماهی و تاریکی قعر دریا، در تصوف کدورت طبعی، هوای نفسانی و خاصیت حیوانی، کنایه از سه تاریکی که جنین در آن قرار دارد مثلاً تاریکی مشیمه، تاریکی رحم و تاریکی شکم مادر
ظلمات ثلاث: کنایه از سه تاریکی که حضرت یونس به آن مبتلا شد مثلاً تاریکی شب، تاریکی شکم ماهی و تاریکی قعر دریا، در تصوف کدورت طبعی، هوای نفسانی و خاصیت حیوانی، کنایه از سه تاریکی که جنین در آن قرار دارد مثلاً تاریکی مشیمه، تاریکی رحم و تاریکی شکم مادر
تاریکی ظلمت، نیک تاریک لیله ظلماء
تشنه شدن سخت تشنه گردیدن، تشنگی. تشنه شدن سخت تشنه گردیدن، تشنگی
گندمگون
تاریکی، بسیار تاریک
تاریکی در تاریکی