معنی ظریب - جستجوی لغت در جدول جو

ظریب(ظُ رَ بَ)

لغت نامه دهخدا

ظریف

(دخترانه)

نکته سنج، نکته دان، دارای اجزا یا ساختار نازک و باریک همراه با ظرافت و تناسب

فرهنگ نامهای ایرانی

شریب

آب قابل آشامیدن، هر مایعی که قابل آشامیدن باشد، برای مثال کسی که خورده بود شربتی شراب هوات / بر او شرنگ شود خوش تر از شراب شریب (قطران - ۴۰)

فرهنگ فارسی عمید

غریب

دورافتاده از وطن، ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست، کنایه از موجب شگفتی، عجیب، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»، جدید، کنایه از خوب
غریب آمدن: شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن

فرهنگ فارسی عمید

اریب

عاقل، دانا، خردمند، متدبّر، متفکّر، فروهیده، نیکورای، داناسر، بخرد، صاحب خرد، فرزانه، راد، خردور، پیردل، لبیب، فرزان، خردومند، خردپیشه، حصیف

فرهنگ فارسی عمید

جریب

واحد اندازه گیری سطح زمین برابر با ۰۰۰/۱۰ مترمربع، هکتار

فرهنگ فارسی عمید

ظریف

نکته سنج، خوش طبع، کنایه از شیرین گفتار، لطیفه گو، کنایه از زیبا، خوشگل، خوش هیکل، دارای ظرافت

فرهنگ فارسی عمید

اریب

کج، خمیده، به صورت کج مثلاً کمد را اریب گذاشته بود
بر (به) اریب: به صورت مایل و کج، برای مثال یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی - مجمع الفرس - اریب)

فرهنگ فارسی عمید

ضریب

عددی که نشان دهندۀ مقدار خاصیت یا مشخصه ای است، در ریاضیات عاملی عددی که قبل از یک کمیت مجهول در یک جملۀ جبری قرار می گیرد مثلاً در عبارت y١4 + ٢x٣y٧ + ٢x4، ضریب ٢x، 4 است، ضریب ٢x٣y، ٧ است و ضریب y، ١4 است

فرهنگ فارسی عمید

ظریبه

(ظَ)

ناحیتی است در طائف. (معجم البلدان)

لغت نامه دهخدا

تظریب

(بَ)

سخت و درشت گردیدن سم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)

لغت نامه دهخدا

جریب

مقدار معلوم از موزون و زمین

معنی ظریب - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما