نورد دراز، هیئت نورد. یقال: انه لحسن الطیه، نیت. قصد. یقال: مضی لطیته ای لنیته التی انتواها، جائی که قصد بدان دارد. یقال: و بعدت عنا طیته ، ای مقصده و منزله الذی انتواه. (منتهی الارب). منزل. مقصد. آنجا که قصد کرده باشند. (مهذب الاسماء). موضعی که قصد آن داشته باشند. 3965 (منتخب اللغات)
نورد دراز، هیئت نورد. یقال: انه لحسن الطیه، نیت. قصد. یقال: مضی لطیته ای لنیته التی انتواها، جائی که قصد بدان دارد. یقال: وَ بعدَت عنا طیته ُ، ای مقصده و منزله الذی انتواه. (منتهی الارب). منزل. مقصد. آنجا که قصد کرده باشند. (مهذب الاسماء). موضعی که قصد آن داشته باشند. 3965 (منتخب اللغات)
خوش شدن، خوش بو شدن، خوشمزه شدن، حلال شدن، بوی خوش، آنچه بوی خوش داشته باشد مانند مشک و عنبر، بهترین از هر چیز، حلال، روا، میل و خوشی طبع به (با) طیب خاطر: با خواست خود، به میل خود، بی اکراه و اجبار به (با) طیب نفس: با خواست خود، به میل خود، بی اکراه و اجبار، به (با) طیب خاطر
خوش شدن، خوش بو شدن، خوشمزه شدن، حلال شدن، بوی خوش، آنچه بوی خوش داشته باشد مانند مشک و عنبر، بهترین از هر چیز، حلال، روا، میل و خوشی طبع به (با) طیب خاطر: با خواست خود، به میل خود، بی اکراه و اجبار به (با) طیب نفس: با خواست خود، به میل خود، بی اکراه و اجبار، به (با) طیب خاطر
سیاه، رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، آنکه پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره، تاریک، کم ارزش، پست، آلوده به گناه، کثیف، چرک، بدیمن، نامبارک
سیاه، رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، آنکه پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره، تاریک، کم ارزش، پست، آلوده به گناه، کثیف، چرک، بدیمن، نامبارک
گناه. (منتهی الارب). خطیئه: حدیث حسب حال خویش گویم صواب آید ندانم یا خطیه. سوزنی. ، گناه بقصد. ج، خطایا، خطائی، خطیات، اندک از هر چیزی. (منتهی الارب). رجوع به خطیئه در این لغت نامه شود. - خطیۀ آدم، گناه آدم. (یادداشت بخط مؤلف)
گناه. (منتهی الارب). خطیئه: حدیث حسب حال خویش گویم صواب آید ندانم یا خطیه. سوزنی. ، گناه بقصد. ج، خطایا، خطائی، خطیات، اندک از هر چیزی. (منتهی الارب). رجوع به خطیئه در این لغت نامه شود. - خطیۀ آدم، گناه آدم. (یادداشت بخط مؤلف)
چلیپایا چیزی بر شکل چلیپا منسوب به زطّ. (منتهی الارب) (آنندراج). چلیپا و قطعۀ مثلثی از طلا و یا نقره که گروه زط بر کمربند خود نصب می کنند. (ناظم الاطباء). - ثیاب الزطیه، منسوب به طائفه زط. (از اقرب الموارد)
چلیپایا چیزی بر شکل چلیپا منسوب به زُطّ. (منتهی الارب) (آنندراج). چلیپا و قطعۀ مثلثی از طلا و یا نقره که گروه زط بر کمربند خود نصب می کنند. (ناظم الاطباء). - ثیاب الزطیه، منسوب به طائفه زط. (از اقرب الموارد)
زلف کاکل، مرغول (جعد) پیچاک، کناره، گوشه، کنگره، بارانگیر، آموده ریشه وفش بی پود که برای زیور بر دستار نهند کناره چیزی (جامه وادی جوی) کرانه گوشه: طره بام، موی پیشانی موی صف کرده بر پیشانی، نگار جامه علم جامه، علاقه دستار و کمر بند، کنگره ای که بر سر دیوار از آجر یا کاشی سازند، سقفی که از چوب و خشت بر دروازه ها سازند برای محافظت از باران، تازیانه. یا طره دستار. ریشه و فش و علاقه تارهای بی پود که در دستار برای زینت گذارند
زلف کاکل، مرغول (جعد) پیچاک، کناره، گوشه، کنگره، بارانگیر، آموده ریشه وفش بی پود که برای زیور بر دستار نهند کناره چیزی (جامه وادی جوی) کرانه گوشه: طره بام، موی پیشانی موی صف کرده بر پیشانی، نگار جامه علم جامه، علاقه دستار و کمر بند، کنگره ای که بر سر دیوار از آجر یا کاشی سازند، سقفی که از چوب و خشت بر دروازه ها سازند برای محافظت از باران، تازیانه. یا طره دستار. ریشه و فش و علاقه تارهای بی پود که در دستار برای زینت گذارند
آن چه برنگ زغال باشد اسود، تیره تاریک، رنگ زغال سواد. توضیح تیره ترین رنگهاست و آن رنگی است خارج از دسته رنگهای اصلی و فرعی. چون این رنگ را به رنگ دیگر اضافه کنند آن را تیره سازد مقابل سفید، کسی که سیاه پوست باشد، حبشی زنگی، اسب سیاه رنگ، خط چهارم از جمله هفت خط جام ارزق، مست طافح سیاه مست، نحس شوم. یا بازار سیاه. بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی خرید و فروش کنند. یا (میان) سیاه و سفید فرق کردن (تشخیص دادن) خواندن و توانستن سواد داشتن، سی ثلثین
آن چه برنگ زغال باشد اسود، تیره تاریک، رنگ زغال سواد. توضیح تیره ترین رنگهاست و آن رنگی است خارج از دسته رنگهای اصلی و فرعی. چون این رنگ را به رنگ دیگر اضافه کنند آن را تیره سازد مقابل سفید، کسی که سیاه پوست باشد، حبشی زنگی، اسب سیاه رنگ، خط چهارم از جمله هفت خط جام ارزق، مست طافح سیاه مست، نحس شوم. یا بازار سیاه. بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی خرید و فروش کنند. یا (میان) سیاه و سفید فرق کردن (تشخیص دادن) خواندن و توانستن سواد داشتن، سی ثلثین