- طپش
- تپش، حرارت، نشستن و برخاستن آتش، ضربان قلب، اضطراب
معنی طپش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، فرزندگشتاسپ پادشاه کیانی
ضربان، نبض
بزغاله یکساله
اضطراب بیقراری (از حرارت و ضعف)، یاتپش قلب. ضربان قلب
جانوری کوچک خونخوار که در بدن انسان و سایر جانوران بصورت انگل بسر میبرد
بز نر یک ساله، بزغاله، بچۀ بز، بز کوچک، بزبچّه، بزک، بزیچهبرای مثال میش و بره و بخته و شاک و چپش تو / بگرفت بیابان ز درازا و ز پهنا (سوزنی - رشیدی - چپش)
سبک شدن، بی عقل شدن، سبکی و خفت عقل، سبک سری، خشم، غضب
بی آرامی، اضطراب، بی قراری، کنایه از تحرک، لرزش، ضربان قلب
گاییدن، پلیدی کردن
جمع طشه، خرد سالان پسرکان
مردم پارسی تازی گشته تپش
گروه ناشنوایان کری ناشنوایی
تاریک شدن چشم چشمتاری
نادرست نویسی تیغ تپق
گولی نابخردی
کارد
سبکسری، سبک مغزی
تباه کردن کار
((ش پِ))
فرهنگ فارسی معین
اشپش، حشره ای از راسته نیم بالان که به علت زندگی انگلی فاقد بال شده و حامل میکروب برخی از امراض از قبایل تب زرد و تیفوس و غیره می باشد، دو نوع شپش دیده شده که تخم آن ها را رشک گویند
شپش توی جیب کسی سه قاب زدن: کنایه از در نهایت فقر و بی پولی بودن
شپش توی جیب کسی سه قاب زدن: کنایه از در نهایت فقر و بی پولی بودن
حشره ای ریز با زندگی انگل وار که معمولاً از خون پستانداران تغذیه می کند
پیش جعد موی، موی مجعد
کاکل، یال اسب، موهای گردن اسب
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، کلیک، شباویز، پسک، مرغ بهمن، کوف، چغو، چوگک، مرغ شب آویز، کنگر، پژ، کوکن، مرغ حق، کول، اشوزشت، مرغ شباویز، هامه، بایقوش، آکو، بوم، پشک، کلک، بیغوش، کوچ، بوف
باران ریزه بنگرید به طش