- طوله
- پارسی است توله (گمان می رود برای آن که به جای توله سگ گرفته نشود آن را با ط تازی نوشته اند) گونه ای از نرم تنان که بر شسن آن دنباله های خارگونه نشسته است گونه ای نرم تن از رده دو کفه ییها که مخصوص دریاهای گرم است و دارای صدفی است که زواید خار مانندی دارد. قد صدف آن متوسط است. این جانور در اقیانوس هند فراوان است
معنی طوله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مطوله در فارسی مونث مطول: دراز نا دراز مونث مطول، جمع مطولات
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
فرانسوی غلتیدن
چکاوک
ترکش، تیردان
پارچه ای که بدان صورت و دستها را پاک و خشک کنند. شگفت، کار زشت، ترفندگر (تازی نیست) هوله خشک (گویش تهرانی) پزرو (مازندرانی) آبچین سچاغ (گویش تاجیکی)
خالی، نقیص پر
بچه سگ، بچه شغال سرگشته و بی خود شدن
مطلق سوراخ را گویند، سوراخ دبر و قبل
دول، دولچه، دلو کوچک
کوله بار و کوله پشتی
جای نگهداری چهارپایان، ریسمانی که پای چهارپایان را به آن می بستند، رشتۀ گردن بند
کج، خمیده، منحنی، کوله
خام، نارس، بی عقل، کودن
کج، خمیده مثلاً کج وکوله
کوزۀ آبخوری
مخفّف واژۀ گلوله
مخفّف واژۀ گلوله
بچۀ برخی پستانداران گوشتخوار مثلاً توله سگ، توله شیر، کنایه از سگ کوچک، کنایه از بچۀ انسان
پنیرک، گیاهی با برگ های پهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، ورتاج، خبّازی، نخیلک، نان کلاغ
پنیرک، گیاهی با برگ های پهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، ورتاج، خبّازی، نخیلک، نان کلاغ
استوانۀ دراز فلزی توخالی که از فلز، پلاستیک یا مواد دیگر تهیه می شود و برای عبور گاز، آب و امثال آن به کار می رود، هر چیز دراز و استوانه شکل که میان آن خالی باشد مثلاً لولۀ قلیان
نوعی پارچۀ پرزدار و ضخیم برای خشک کردن بدن
جای ریختن خاکروبه و آشغال در کنار کوچه یا محل دیگر
پشته، تپه، زمین سربالا یا سراشیب، گودال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
قلّک، ظرفی با سوراخ تنگ که در آن پول پس انداز می کنند، غولک
طبل کوچک، صندوقچه یا قوطی یا ظرفی از چوب یا شیشه که در آن عطر نگه داری می کردند، طبل عطّار برای مثال طبلۀ عطار است گویی در میان گلستان / تخت بزّاز است گویی در میان لاله زار (امیرمعزی - ۲۰۳)
ساختمانی با محوطۀ باز بسیار بزرگ که بیشتر به عنوان انبار، کارگاه یا سالن ورزش از آن استفاده می شود
حیران شدن، سرگشته و بی خود شدن از شدت حزن و اندوه یا کثرت وجد
تازی گشته میز، وینردشیر تخته نرد
تبوراک، بیله پیله، بویدان، خاشکدان تبنگو (صندوق)، پتنی تبگ بزرگ، آماسه صندوق کوچک صندوقچه، بویدان سلمه عطار جونه طبل عطار، طبق چوبین بزرگ که میوه های فروختنی را در آن گذارند، قسمی طبل در بنگاله. یا طبله بازیاری. آلتی است از موهای بافته که قوشچیان بر دست دارند و چون آن را مقابل باز پرواز آمده حرکت دهند باز بر گردد و بر دست جای گیرد. یا شکم طبله کردن، پر خوردن شکمبارگی کردن، طفیلی شدن
سپرز رنگی رنگی است میان تیرگی و سیاهی با اندک سپیدی
ناز پروردگی، خرد و ریزه شدن
اندلسی زیره دشتی
مرگ و میر، پتیاره (بلا) آسیب، سنگ پشت ماده
درازایی مونث اطول پایگاه بلند منسوب به طول مقابل عرضی
به درازا از درازی از طول بدرازا مقابل عرضا: آن دیار روم و از جانب دیگر تا مصر طولا و عرضا بضبط ما آراسته گردد
از طوقه تازی چرخه، چنبره پر گر چنبر چرخه قواره، منطقه میان ریشه و گونه با ساقه گیاه. یا طوقه چاه. حلقه چاه. یا طوقه یقه. زه گریبان