طولانی دراز، بلند، کشیده، برای مثال با چنین کوتهی عمر بیان نتوان کرد / قصۀ طول امل را که سخن طولانی ا ست (سلیم - لغتنامه - طول امل) ادامه... دراز، بلند، کشیده، برای مِثال با چنین کوتهی عمر بیان نتوان کرد / قصۀ طول امل را که سخن طولانی ا ست (سلیم - لغتنامه - طول امل) تصویر طولانی فرهنگ فارسی عمید
طولانیطولانی دیر، دراز، بسیار دراز، طویل، بطول، کثیرالطول: قلم به ختم سخن لب گزید یعنی بس که دلنشین نبود گفتگوی طولانی، درویش واله هروی ادامه... دیر، دراز، بسیار دراز، طویل، بطول، کثیرالطول: قلم به ختم سخن لب گزید یعنی بس که دلنشین نبود گفتگوی طولانی، درویش واله هروی لغت نامه دهخدا
طولانی دیر، دراز دور و دراز رخته دراز طویل، دیر. ممتد، دراز ادامه... دیر، دراز دور و دراز رخته دراز طویل، دیر. ممتد، دراز تصویر طولانی فرهنگ لغت هوشیار
طولانی دراز، طویل، دیر، دیرینه، دیرین، مدید، دور، بعید، مسافت زیاد، بسیار، زیاد ادامه... دراز، طویل، دیر، دیرینه، دیرین، مدید، دور، بعید، مسافت زیاد، بسیار، زیاد فرهنگ واژه مترادف متضاد
طولانیطولانی panjang dan membosankan ادامه... panjang dan membosankan تصویر طولانی دیکشنری فارسی به اندونزیایی