دستۀ کاه. (منتهی الارب). دستۀ کاه یا علف خشک. (ناظم الاطباء) ، اجرت گرفتن بر کاری به مبلغی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اجیر شدن کسی را به مبلغی. (از اقرب الموارد)
دستۀ کاه. (منتهی الارب). دستۀ کاه یا علف خشک. (ناظم الاطباء) ، اجرت گرفتن بر کاری به مبلغی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اجیر شدن کسی را به مبلغی. (از اقرب الموارد)
آن قسمت از گوش که بطرف رأس واقع است، کارزار کردن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). تقاتل. (المصادر زوزنی). با یکدیگر کارزار کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). با هم کارزار کردن. (آنندراج)
آن قسمت از گوش که بطرف رأس واقع است، کارزار کردن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). تقاتل. (المصادر زوزنی). با یکدیگر کارزار کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). با هم کارزار کردن. (آنندراج)
موضعی است، چاهی است. (منتهی الارب). موضعی است ببرقان و درآن چاهی است. قال ثعلب فی قول الحطیئه: و فی کل ممسی لیله و معرس خیال یوافی الرکب من ام معبد فحیاک ودّ ما هداک لفتیه و خوص باعلی ذی طواله هجّد. نصر گوید: طواله چاهی است در دیار فزاره ازآن بنی مره و غطفان. شماخ گوید: کلا یومی طوالهوصل اروی ظنون ٌ آن مطّرح الظنون. (از معجم البلدان). - یوم طواله، از ایام عرب است. (معجم البلدان)
موضعی است، چاهی است. (منتهی الارب). موضعی است ببرقان و درآن چاهی است. قال ثعلب فی قول الحطیئه: و فی کل ممسی لیله و معرس خیال یوافی الرکب من ام معبد فحیاک ودّ ما هداک لفتیه و خوص باعلی ذی طواله هجّد. نصر گوید: طواله چاهی است در دیار فزاره ازآن بنی مره و غطفان. شماخ گوید: کلا یومی طوالهوصل اروی ظنون ٌ آن مطّرِح الظنون. (از معجم البلدان). - یوم طواله، از ایام عرب است. (معجم البلدان)