جدول جو
جدول جو

معنی طواحن - جستجوی لغت در جدول جو

طواحن
دندان آسیا، دندان های عقب دهان که دارای تاج پهن و ناهموار است، نوع کوچک آن دارای یک ریشه است و بزرگ آن دو یا سه ریشه دارد و تعداد آن ها در هر فک ده عدد است، نوع بزرگ آن را دندان کرسی هم می گویند، جمع واژۀ طاحنه، دندان آسیاب، ضرس
تصویری از طواحن
تصویر طواحن
فرهنگ فارسی عمید
طواحن(طَ حِ)
جمع واژۀ طاحنه جمع واژۀ طاحونه. دندانهای بزرگ. (منتهی الارب). دندانهای بزرگ پهن که طعام بدان سائیده شود و بفارسی آسیادندان گویند. (منتخب اللغات). دندانهای آسیا. اضراس. دوازده دندان که از پس ضواحک بود. (مهذب الاسماء). از پس انیاب شانزده دندانست دیگر، هشت زیر و هشت زبر. از هر سو چهار همه گرد و سرهاء آنها پهن است و درشت است آن را دندانهاء آسیا گویند و به تازی طواحن و اضراس نیز گویند و طواحن را آنچه زبرین است بیخها به سه شاخ است و آنچه زیرین است به دو شاخ. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
طواحن
جمع طاحنه، جمع طاحونه، دندان های آسیا جمع طاحنه دندان های آسیا. یا طواحن آخره. دندان های عقل
فرهنگ لغت هوشیار
طواحن((طَ حِ))
جمع طاحنه، دندان های آسیا
تصویری از طواحن
تصویر طواحن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طواحین
تصویر طواحین
طاحون ها، آسیا ها، جمع واژۀ طاحون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاحن
تصویر طاحن
آرد کننده
فرهنگ فارسی عمید
(طُ)
موضعی است بسرزمین فلسطین نزدیک رمله، و وقعۀمشهور بین خمارویه بن طولون و المعتضد باﷲ بسال 271 هجری قمری نزدیک این مکان بوده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جمع واژۀ طاحونه. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
کرکسان بر هوا گرد مردار گردنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
آردکننده، گاوی که در مرکز خرمن بندند وقت کوفتن خرمن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نام محلی بوده بحوالی بغداد. (حبیب السیر ج 1 ص 278)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طواحین
تصویر طواحین
جمع طاحونه، آسیاها جمع طاحونه آسیاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاحن
تصویر طاحن
آرد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
آسیا، آسیاب بادی، طاحونه، آسیابان، آردکننده، گاوخرمن کوب
فرهنگ واژه مترادف متضاد