جدول جو
جدول جو

معنی طهق - جستجوی لغت در جدول جو

طهق(حَ)
شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طهق
شتافتن
تصویری از طهق
تصویر طهق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طوق
تصویر طوق
گردن بند، چیزی که گرداگرد چیزی را می گیرد
نخطی حلقه مانند دور گردن برخی پرندگان و حیوانات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبق
تصویر طبق
پوشش
ظرف چوبی یا فلزی مسطح و گرد لبه دار یا بی لبه که در آن خوردنی و میوه یا چیز دیگر بگذارند
کنایه از شرم زن، فرج زن
سکو یا ظرفی برای حمل کالا توسط لیفتراک
طبق زدن: کنایه از مالیدن دو زن فرج خود را به یکدیگر برای ارضای غریزۀ جنسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرق
تصویر طرق
طریق ها، راه ها، مسیرها، روش ها، طریقه ها، رسم ها، مسلک ها، مذهب ها، جمع واژۀ طریق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلق
تصویر طلق
جسم معدنی سفید شفاف و قابل تورق، تلک، تالک
درد زایمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهق
تصویر رهق
کار قبیح و حرام مرتکب شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهق
تصویر بهق
نوعی لکه که بر روی پوست بدن پیدا می شود
بهق سفید: در پزشکی نوعی بهق که طی آن قسمتی از پوست بدن سیاه می شود و اگر با انگشت فشار بدهند به رنگ سرخ درمی آید و برجستگی های بسیار ریز در زیر انگشت احساس می گردد، اما کرک هایی که روی پوست قرار گرفته تغییر رنگ نمی دهد
بهق سفید: در پزشکی نوعی بهق که طی آن قسمتی از پوست بدن اندکی سفید می شود اما کرک های سیاه یا خرمایی وجود دارد و برجستگی های ریز در زیر انگشت احساس می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طهر
تصویر طهر
پاک شدن از آلودگی، پاکی، طهارت، در فقه مدت پاکی زن، مدت بین دو حیض، کنایه از دوری از گناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طسق
تصویر طسق
خراجی که از هر جریب زمین زراعتی می گرفتند، خراجی که از کشت و زرع گرفته می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طهی
تصویر طهی
زدن سخت، ابر نازک خرده کاه بریان کردن گوشت پختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهو
تصویر طهو
کار، بریان کردن گوشت پختن، نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوق
تصویر طوق
گردن بند، زیوری که گرد گردن برآرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهل
تصویر طهل
آب برگردیده رنگ و مزه، آب بدبو
فرهنگ لغت هوشیار
نرم شل و ول نیایه آزبا (دعا)، نیرنگ جنبل (طلسم)، چنته چوپان آفریکایی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهش
تصویر طهش
تباه کردن کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهر
تصویر طهر
مدت پاکی زن پاکیزه طاهر، پاک
فرهنگ لغت هوشیار
شاهی آبی تراتیزک از گیاهان گونه ای کرفس است که آنرا کرفس آبی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلق
تصویر طلق
روا، حلال، بی آمیغ آزاد، رها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرق
تصویر طرق
جمع طریق، راهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طپق
تصویر طپق
نادرست نویسی تیغ تپق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاق
تصویر طاق
آسمانه، سقف محدب، سقفی چون خرپشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبق
تصویر طبق
برابر و موافق
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته تسک گونه ای ساو که به شمار گریب (جریب) گرفته می شده یا از آسیابان به شمار چاش و پهرست ساو (صورت مالیاتی) مقداری از خراج که بحسب سر جریب بر زمین زراعت و جز آن گیرند سهمیه مالیاتی که به حبوبات (بر حسب جریب) تعلق می گرفت، صورت مالیاتی
فرهنگ لغت هوشیار
پیش افتادن پیش گرفتن، به نشانه نخوردن، بیهودگی (بطلان) هامون سبک و شتابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهق
تصویر رهق
ستم کردن، کار قبیح مرتکب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهق
تصویر دهق
دو چوبه ابزار شکنجه است کند
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده بهک: بیماری پوستی پوست سپید می شود سر چپ خالها و نقطه های سیاه و سفید روی بدن لک و پیس کک مک بهک. توضیح در بعضی کتب بهق را مرادف بالکه های حاصل از مرض جذام دانسته اند ولی بطور کلی منظوراز بهق لک و پیس های روی بدن است و حتی لکه های ناشی از برص را هم بهق گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهق
تصویر بهق
((بَ هَ))
خال ها و نقطه های سیاه و سفید روی بدن، لک و پیس، کک و مک، بهک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهق
تصویر دهق
((دَ هَ))
دو چوب که با آن ساق پا را شکنجه کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرق
تصویر طرق
((طُ رُ))
جمع طریق، راه ها، روش ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرق
تصویر طرق
((طَ رْ))
زدن، شاشیدن ستوران در آب
فرهنگ فارسی معین
((طَ بَ))
ظرفی شبیه سینی اما بزرگ تر از جنس چوب یا فلز که با آن چیزهای خوردنی حمل کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلق
تصویر طلق
((طَ))
معرب تلک، سنگی معدنی که به رنگ سفید نقره ای شفاف و براق و قابل تورق است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبق
تصویر طبق
برپایه، بر پایه، تال، ترینان
فرهنگ واژه فارسی سره