جدول جو
جدول جو

معنی دهق

دهق((دَ هَ))
دو چوب که با آن ساق پا را شکنجه کنند
تصویری از دهق
تصویر دهق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دهق

دهق

دهق
قصبۀ مرکز دهستان دهق بخش نجف آباد شهرستان اصفهان. واقع در 62هزارگزی شمال باختری نجف آباد. دارای 4685 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

دهق

دهق
اشکنجه. (ناظم الاطباء). شکنجه. ج، ادهاق. (مهذب الاسماء) ، دو چوبی است که بدان ساق را شکنجه کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دهق

دهق
شکستن چیزی را و بریدن یا سخت فشردن چیزی را و شکنجه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شکستن. (المصادر زوزنی) ، زدن کسی را، پر کردن جام را. پر کردن. (از المصادر زوزنی) ، سخت ریختن آب را. (از لغات اضداد است). (منتهی الارب) ، بخشیدن به کسی اول مال را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پاره کردن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

درق

درق
جمع درقه، سپرها گاو سپرها سخت سپری که از پوست گاو یا گاومیش یا کرگدن سازند گاو سپر جمع درق
فرهنگ لغت هوشیار