جدول جو
جدول جو

معنی طهره - جستجوی لغت در جدول جو

طهره
پاکی، پاکیزگی
تصویری از طهره
تصویر طهره
فرهنگ فارسی عمید
طهره
(طُ رَ)
پاکی. پاکیزگی. اسم است مر طهارت را. (منتهی الارب) (آنندراج). طهارت: مرده را چون بسوزانند خاکستر او را در آن آب پاشند، و آن را زبدۀ حسنات و طهرۀ آثام و سیئات او دانند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414)
لغت نامه دهخدا
طهره
پاکی، شستن به آب شستن آبشویی
تصویری از طهره
تصویر طهره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهره
تصویر چهره
(دخترانه)
صورت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهره
تصویر شهره
(دخترانه)
مشهور و نامی، مشهور، نامدار و نامور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مطهره
تصویر مطهره
(دخترانه)
مؤنث مطهر، پاک و مقدس، منزه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طاهره
تصویر طاهره
(دخترانه)
پاک، خالص، مؤنث طاهر، زن پاک، مبرا از عیب، لقب فاطمه زهرا (س)، لقب خدیجه همسر پیامبر (س)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهره
تصویر سهره
(پسرانه)
سرخه، پرنده ای خوش آواز با پرهای سبز و زرد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زهره
تصویر زهره
(دخترانه)
سیاره ونوس، نماد نوازندگی و خنیاگری، نام سیاره ای در منظومه شمسی که از درخشنده ترین اجرام آسمانی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پهره
تصویر پهره
پاس، نگهبانی، محافظت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهره
تصویر زهره
عضوی کیسه مانند که به کبد چسبیده و صفرا در آن جا دارد، کیسۀ زرداب، کیسۀ صفرا، قدما معتقد بودند که ترس شدید سبب ترکیدن زهره می شود
کنایه از دلیری، یارا، جرات، برای مثال یکی زهرۀ خرج کردن نداشت / زرش بود و یارای خوردن نداشت (سعدی۱ - ۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهره
تصویر زهره
دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، ونوس، بیدخت، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهره
تصویر کهره
بزغالۀ شیرمست، بزغالۀ شیرخوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاهره
تصویر طاهره
زن پاک، زن پاک از نجاست و از عیوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهره
تصویر شهره
مشهور، نامدار، نامور، معروف، مشهور به نیکی یا بدی، انگشت نما، کسی که بسیاری از مردم او را بشناسند و به یکدیگر نشان دهند، کسی که به داشتن یک صفت بد مشهور باشد، معروف، مشهور، انگشت کش، مشارٌ بالبنان، تابلو، انگشت نشان
شهرۀ آفاق: کنایه از مشهور و نامدار در همۀ عالم، برای مثال بی ریاضت نتوان شهرۀ آفاق شدن / مه چو لاغر شود انگشت نما می گردد (صائب - لغت نامه - شهره)
شهرۀ عالم: کنایه از مشهور و نامدار در همۀ عالم، شهرۀ آفاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهره
تصویر بهره
سود بانکی، سود، فایده، قسمت، نصیب، بخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهره
تصویر سهره
پرنده ای کوچک و خوش آواز با پرهای زرد و سبز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطهره
تصویر مطهره
ابریق، آفتابه، ظرف آبی که با آن وضو بگیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطهره
تصویر مطهره
مؤنث واژۀ مطهّر، پاک شده، پاک و پاکیزه
فرهنگ فارسی عمید
(مَ هََ رَ)
سبب طهارت، و منه الحدیث: السواک مطهره للفم مرضات للرب، یعنی مسواک سبب پاکی و نزاهت دهان و خشنودی خداوندجهان است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ هََ رَ / مِ هََ رَ)
ظرفی که بدان طهارت کنند و آب دست دان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آبدستان. (دهار). آفتابه و ظرف آب که بدان وضو کنند. (غیاث). ابریق. آفتابه. کوزه که در آن آب کنند و در سفر با خود دارند و به ستور یا کجاوه و پالکی یا ارابه آویزند و عوام الناس متاره گویند. قمقمه. ابریق چرمین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
در قوصره همی به سفر خواست رفت جان
ز آن برگرفت سفرۀ درخورد و مطهره.
ناصرخسرو.
که بیاور مطهره اینجا به پیش
تا بشویم جمله را با دست خویش.
مولوی.
در طهارت زاهد عبدالحقی
از کلاه زردکش بین مطهره.
نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 25).
و رجوع به متاره شود.
- امثال:
مطهره به گرو رفته است، به کسی اطلاق کنند که دارایی خود را از دست داده باشد.
، غسلخانه. ج، مطاهر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَهَْ هََ رَ)
پاک و پاکیزه. (از ناظم الاطباء). پاکیزه. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 104) : و لهم فیها ازواج مطهره و هم فیها خالدون. (قرآن 25/2). مرفوعه مطهره. (قرآن 14/80). رسول من اﷲ یتلوا صحفا مطهره. (قرآن 2/98).
- روضهمطهره، قبر پاک و پاکیزه و مقدس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پرنده ایست از راسته سبکبالان از دسته مخروطی نوکان از خانواده گنجشکان که شبیه به بلبل و بسیار خوش آواز است و پرهایش زرد آمیخته به سبز و دارای منقاری کوتاه و پاهایی کوتاه و ضعیف و دمی هلالی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهره
تصویر شهره
مشهور، نامدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهره
تصویر پهره
پاس محافظت نگهبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهره
تصویر اهره
مانه کاچار ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهره
تصویر چهره
روی صورت
فرهنگ لغت هوشیار
پوشش باشد بر آب که بر جگر آدمی و حیوانات چسبیده است کیسه زرداب، کیسه صفرا
فرهنگ لغت هوشیار
سنسکریت اردو داس تیغ کج نوعی حربه دسته دار که دسته اش آهنین و سرش مانند داس است، داس، شمشیر کوچک دودمه که سر آن مانند سر سنان باریک و تیز باشد، یا دهره دهر هلال ماه. یا دهره صبح روشنی صبح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره
تصویر بهره
حظ و قسمت، نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
پاکخانه چغل آبتابه این واژه را به نادرست آفتابه گویند آبدستان بشیز متاره این واژه در برهان آمده برابر با مطهره که گمان می رود دگر گشته همان واژه تازی باشد مطهره در فارسی مونث مطهر بنگرید به مطهر آفتابه ابریق: سه پایه ای دید و مطهره از و در آویخته مطهره برگرفت و ببالین سیاه گیل آمد و آب در گلوی سیاه گلی ریخت، ظرفی که بدان و ضو گیرند، جایی که در آن طهارت کنند و تن را بشویند، جمع مطاهر. مونث مطهر: بنات مکرمه و زوجات مطهره و سایر خدمه حرم بشرف پای بوس مشرف شدند، جمع مطهرات. مونث مطهر، جمع مطهرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطهره
تصویر مطهره
((مُ طَ هَّ رَ یا رِ))
ابریق، آفتابه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چهره
تصویر چهره
قیافه، سیما، صورت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهره
تصویر بهره
سهمیه، فیض، سهم، فایده، نفع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زهره
تصویر زهره
ناهید
فرهنگ واژه فارسی سره