جدول جو
جدول جو

معنی طنطاوی - جستجوی لغت در جدول جو

طنطاوی
(طَ وی ی)
الشیخ طنطاوی، جوهری. از نویسندگان و شعرای نیکوسخن این عصر و از استادان مدرسه دارالعلم قاهره و متولد بسال 1287 هجری قمری و صاحب تصانیف بسیار است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1243)
مرسی شاکر. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1245)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنیاوی
تصویر دنیاوی
دنیوی، دنیایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منطوی
تصویر منطوی
درهم پیچیده، گرد شده، پیچیده، نور دیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انطاکی
تصویر انطاکی
از مردم انطاکیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنفاوی
تصویر لنفاوی
مربوط به لنف، لنفی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطاوی
تصویر مطاوی
مطوی ها، پیچیده شده ها، در هم پیچیده ها، پیچ دارها، درنوردیده ها، جمع واژۀ مطوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیطوی
تصویر طیطوی
نوعی مرغ دریایی
فرهنگ فارسی عمید
(طَ)
رجل ذوطنطان، مرد با فریاد و فغان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طی طَ وا)
نوعی از مرغ سنگخوار یاغیر آن است. (منتهی الارب). قسمی از قطا بلندپای یا مرغی دیگر. (قاموس). ضرب من القطا او غیره و قیل هو طائر لایفارق الاّجام و کثره المیاه. (قطر المحیط). ارسطاطالیس گفته است در کتاب ’النعوت’ که آن مرغیست که هیچگاه در غیر بیشه و آب فراوان زیست نکند، چه این پرنده گیاه و گوشت نخورد و قوت آن از کرمهای متولد از کثافات کنار بیشه ها میباشد. باز شکاری از آنجا که درنتیجۀ تولید حرارت در کبد غالباً بیمار گردد در جستجوی طیطوی افتد، چون آن را آشکار کند کبد وی را بخورد و بهبود یابد. هنگام آواز کردن آرام باشد و هیچگاه از موضع خود دور نشود مگر هنگامی که باز در جستجوی وی بود که در آن وقت از جای خود فرار کند و محل خویش را تغییر دهد. چون شب درآید فریاد و فرار کند امادر روز هنگام فرار آواز نکند و خود را میان گیاهها پنهان سازد. (حیوه الحیوان) : زعموا ان ّ طائراً من طیور البحر یقال له الطیطوی کان وطنه ساحل البحر. (کلیله و دمنۀ ابن المقفع). و او راست (مریخ را) شب پرو طیطوی و هر مرغی که سرخ باشد. (التفهیم). آورده اند که نوعیست از مرغان آب، طیطوی گویند. (ترجمه کلیلۀ بهرامشاهی). رجوع به طیطو و تیتو شود
لغت نامه دهخدا
طوطی
لغت نامه دهخدا
(طَ)
طنبی. ایوان که توی ایوان کلان باشد. ملاطغرا راست:
از موج رطوبت گل نوخیز چمن را
گر خانه بود تنگ شود قصر طنابی.
(از آنندراج).
و رجوع به طنبی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ وی ی)
منسوب به زنا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زنوی. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به زنا و زنوی شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
ابوجعفر احمد بن محمد بن سلمه بن سلامه بن عبدالملک الازدی الطحاوی. وی از قریۀ طحا که یکی از قرای مصر است میباشد. ولادت او بسال 229 ه. ق. و وفات وی در سال 321 هجری قمری بوده، خواهرزادۀ مزنی فقیه شافعی است. خود از مذهب شافعی به مذهب حنفی بازگشت و با احمد بن طولون معاصر بوده است. مردی بینوا بود، و چندی از دستمزدی که برای کتابت جهت قاضی ابوعبیدالله محمد بن عبده دریافت میداشت، زندگانی و گذران میکرد تا مالی بدست آورد و عاقبت ریاست حنفیان درمصر بدو محول شد. سنش بهشتاد رسید، کتب بسیاری در فقه حنفی تألیف کرده و در تاریخ نیز او را تألیفی است. رجوع به فهرست ابن الندیم ص 292 شود. یاقوت در معجم البلدان در ضمن مادۀ ’طحا’ بعد از ذکر نسب ابوجعفر گوید: و لیس من نفس طحا، و انما هو من قریه قریبه منها یقال لها طحطوط، فکره ان یقال طحطوطی، فنظن انه منسوب الی الضراط. (معجم البلدان ج 6 ص 30). زرکلی در الاعلام کتب زیر را به طحاوی نسبت داده است: 1- بیان السنه مطبوع رساله ای است. 2- المحاضر و السجلات. 3- شرح مشکل احادیث رسول الله قریب یکهزار ورقه. 4- احکام القرآن. 5- الاختلاف بین الفقهاء، کتابی است بزرگ ولی توفیق اتمام آن نیافته است. (الاعلام زرکلی ج 1 ص 65). مؤلف معجم المطبوعات العربیه از سیوطی نقل کرده، گوید: ابوجعفر طحاوی از طحطوحه میباشد که دهی است به نزدیک طحاو، و از قریۀ طحا نیست. و کتب زیر رااز وی نامبرده است: عقیدهالطحاوی با شرح آن از عمر بن اسحاق الحنفی الهندی متوفی بسال 772 هجری قمری که درقازان بسال 1311 بطبع رسیده. مشکل الاّثار، در حدیث در چهار مجلد در حیدرآباد دکن به سال 1333 چاپ شده است. شرح معانی الاّثار، آن نیز در حدیث و در دو مجلد بسال 1300 در لکنهور هند طبع گردیده است. (معجم المطبوعات ج 2 ص 1232). رجوع به ابوجعفر طحاوی و احمد بن محمد بن سلمه در همین لغت نامه و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(طَ وی ی)
منسوب به قریۀ طحاوۀ مصر. یا منسوب به طحاء یکی از چهار موضعی که در مصر بدین نام معروف میباشند. (منتهی الارب) (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(طُ وی ی)
ابوالمهلب هدیم بن عثمان بن عیسی بن هدیم بن عتیق طفاوی. از مردم بصره بوده است. اواز بندام بن مسکین و عباده بن زادان و ابوهلال راسی و حمادبن سلمه و قاسم بن فضل حدانی و عبدالعزیز بن مسلم روایت دارد و ابوزرعه و ابوحاتم رازیان و گروه دیگری از وی روایت کرده اند. (از انساب سمعانی برگ 371)
مدرک بن عبدالرحمان طفاوی. از مردم بصره بوده و از حمیدطویل روایت کرده است. (از انساب سمعانی برگ 371)
لغت نامه دهخدا
(طُ وی ی)
نسبت است به طفاوه. (انساب سمعانی). و این طفاوه چنانکه از عیون الاخبار نقل کردیم موضعی به بصره بوده است
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در 2 هزارگزی باخترشوسۀ شاه زند به ازنا. سکنۀ آن 315 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(طَ وی ی)
احمد رافع بن محمد بن عبدالعزیز رافع الحسینی القاسمی الحنفی الطهطاوی. وی بسال 1275 هجری قمری بشهر طهطا از بخش جرجا (مصر) تولد و در همان شهر نشو و نما یافت. سپس در جامع ازهر از سال 1287 تا مدت دوازده سال نزد دانشمندان بزرگ و اساتید مانند محمد علیش و محمد حضری و شمس الدین انبابی و دیگران بکسب دانش اشتغال ورزیدو تا سال 1344 هجری قمری در قید حیات بود. وی راست:
1- بلوغ السئول بتفسیر لقد جأکم رسول. یا حمد الاوبه بخاتمه التوبه، و این کتاب مختصری است در تفسیر آیۀ مزبور و بدین جمله آغاز شده است: الحمدﷲالذی ارسل رسوله من نفس بیوت العرب، الخ. و بسال 1305 هجری قمری از تألیف کتاب مزبور فراغت یافت و بهمان سال هم تألیف وی در مصر بطبع رسید.
2- الثغر الباسم فی مناقب سیدی ابی القاسم. موضوع این کتاب ذکر مناقب نیای مؤلف جلال الدین ابوالقاسم الطهطاوی است. این کتاب در مطبعه الرغائب بچاپ رسیده است.
3- رفع الغواشی عن معضلات المطول الحواشی، جلد اول این کتاب در مصر بسال 1333 هجری قمری چاپ شده است.
4- القول الایجابی، فی ترجمه العلامه شمس الدین محمد الانبابی که در مطبعۀ شرف بسال 1314 هجری قمری بطبع رسیده است.
5- کمال العنایه بتوجیه ما فی لیس کمثله شی ٌٔ من الکنایه. این کتاب در فن بلاغت و حاوی مسائل بسیاری از فن بیان و مباحث فلسفه و علم کلام (راجع بتوحید) میباشد، ودر مطبعۀ محمد مصطفی بسال 1313 هجری قمری بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات). و رجوع به اعلام المنجد شود
لغت نامه دهخدا
(طَ طَ)
معین الدین ابوالنصر احمد بن عبدالرزاق الطنطرانی. استاد مدرسه نظامیۀ بغداد. او را قصیدتی است در مدح نظام الملک وزیر معروف به قصیدۀ طنطرانیه بدین مطلع:
یا خلی ّ البال قد بلبلت بالبلبال بال
بالندی زلزلتنی و العقل فی الزلزال زال.
رجوع به احمد بن عبدالرزاق شود. (الاعلام زرکلی ج 1 ص 44) (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1245)
لغت نامه دهخدا
(اَ وی ی)
شتری که پیوسته ارطاه خورد
لغت نامه دهخدا
(اَ)
منسوب به انطاکیه. اهل انطاکیه. رجوع به انطاکیه شود.
لغت نامه دهخدا
(طَ طَ)
نوعی حلوا. یا تعبیری از چیزی شیرین و مطبوع.
- امثال:
حلوای طنطنانی تا نخوری ندانی
لغت نامه دهخدا
(طَ)
او راست: شرحی بر شرح تصریف سعدالدین تفتازانی
لغت نامه دهخدا
(لَ)
لنفی. دارای لنف. لمفاوی
لغت نامه دهخدا
نوردیده در هم پیچیده نوردیدنی در هم پیچیدنی در پیچیده شونده نوردیده: ، حاوی مشتمل: (فصلی چند بنویسم و از آنچه احنا ضلوع بر او منطوی است... دل پردازی واجب بینم) (نفثه المصدور. چا. یز. 4)
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به طنبی ایوانی که توی ایوان بزرگتر باشد، تالار، اطاقی وسیع و مجلل نظیر شاه نشین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مطوی، شکن ها نورد ها پیچیدگی ها جمع مطوی: پیچیده گیها حلقه ها (چنانکه درمار ریسمان روده)، پیچیده ها مقابل منشورات: ناشرمطاوی بوی مشک و عرصه دولت... نتواند شد، شکنها نوردها
فرهنگ لغت هوشیار
تیتو مرغ آبی سنگخوار یلوه پرنده ایست از راسته طوطیان که دارای پرهایی سبز و زرد و قرمز زیبایی است و دارای نوک قوی و ضخیم و منقار بالایی بسیار خمیده و قرمز رنگ دو انگشت در جلو و دو انگشت در عقب دارد. طوطی از پرندگان نواحی استوایی است و در افریقای غربی و هندوستان و هندو چین فراوان است و به سبب زبان عضلانی که دارد می تواند به آسانی اصوات را تقلید کند. در آمریکای جنوبی نیز گونه های مختلف طوطی فراوانند. یا طوطی زرین نفس. قلم. یا طوطی صاحب سلامت گو. طوطی که او را تعلیم داده باشند که چون صاحب خود یا بزرگی را بیند بگوید صاحب سلامت: در میان نو خطان باقی همه نیرنگ تست طوطی صاحب سلامت گو خط شبرنگ تست. (ملا قاسم مهدی) یا طوطی صحرا. سبزه. نوعی مرغابی، نوعی مرغ سنگخوار قسمی از قطا که بلند پاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنفاوی
تصویر لنفاوی
بنگرید به لمفاوی لمفی لمفاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطاکی
تصویر انطاکی
منسوب به انطاکیه از مردم انطاکیه اهل انطاکیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنیاوی
تصویر دنیاوی
جهانی این جهانی منسوب به دنیا جهانی دنیوی این جهانی: امور دنیاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنازی
تصویر طنازی
حالت و کیفیت طناز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منطوی
تصویر منطوی
((مُ طَ))
درپیچیده شونده، نوردیده، در فارسی، حاوی، مشتمل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنیاوی
تصویر دنیاوی
((دُ))
منسوب به دنیا، دنیایی
فرهنگ فارسی معین
دنیوی
دیکشنری اردو به فارسی