جدول جو
جدول جو

معنی طنافسی - جستجوی لغت در جدول جو

طنافسی(طَ فِ)
سمعانی آرد: این کلمه نسبت به طنفسه است و سه برادر بدان منسوبند:
1- ابوحفص عمر بن عبید بن ابی امیه طنافسی حنفی کوفی. وی از ابواسحاق سبعی و سماک بن حرب روایت دارد و اسحاق بن ابراهیم و اهل عراق از وی روایت کرده اند. عمر بسال 187 هجری قمری درگذشته است.
2- ابوعبدالله محمد بن ابی عبید بن ابی امیه موسوم به عبدالرحمن ایادی طنافسی کوفی احدب مولی ابوحنیفه برادر عمرو یعلی. وی از هشام بن عروه و محمد بن اسحاق بن یسار و سلیمان اعمش و عبدالله بن عمر و مسعربن کدام (کذا) و اسماعیل بن ابی خالد ودیگران سماع کرده است.
3- ابویوسف یعلی بن عبید بن ابی امیه طنافسی ایادی حنفی کوفی. از ثقات بوده است. وی از اعمش و اسماعیل بن ابی خالد و عبدالملک بن ابی سلیمان روایت کرده است و محمد بن عبدالله بن نمیر و ابوبکر و عثمان بن ابی شیبه از او روایت دارند. رجوع به انساب سمعانی برگ 371 ب و برگ 372 الف شود
محدث است. ابوسهل ویزداذ از وی و وی از منکدربن محمد روایت کند. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 44 و ج 2 ص 231 و 304 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نانسی
تصویر نانسی
(دخترانه)
نام شهری در فرانسه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خنافس
تصویر خنافس
خنفسا، حشره ای سیاه رنگ، بدبو و کوچک تر از جعل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنافس
تصویر تنافس
افراط کردن در رقابت با یکدیگر، خودنمایی کردن، رغبت کردن در امری یا چیزی از روی رقابت و هم چشمی و برای آن بر یکدیگر پیشی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافسه
تصویر منافسه
رقابت کردن، هم چشمی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنافی
تصویر تنافی
یکدیگر را نفی کردن، با هم تباین داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنفسه
تصویر طنفسه
بساط، گستردنی، فرش، زیلو، حصیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافی
تصویر منافی
طرد کننده، نیست کننده، مخالف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکسی
تصویر ناکسی
فرومایگی، پستی و خواری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنافس
تصویر طنافس
جمع واژۀ طنفسه، بساط، گستردنی، فرش، زیلو، حصیر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ فَ / فِسَ / سِ)
رغبت کردن در چیزی به طریق مساوات و معارضه کردن و حسد بردن. (غیاث). منافسه. مبارات. رغبت کردن به چیزی از رقابت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در او منافسه و مناقشه کردند... چون گفتاگوی بسیار شد قرار دادند بر قرعه. (تفسیر ابوالفتوح، یادداشت ایضاً). رجوع به منافسه و منافست شود
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ / فِ سَ)
منافسه. منافسه: به مباهات و منافست مشغول شود. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 750). او را غبطتی و منافستی حاصل آید. (تاریخ بیهق ص 16). از سر منافست و محاسدت به ابوالقاسم سیمجور... در آن مصاف جدی ننمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 224). بر کریمۀ برو احسان به منافست برخاست. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 449). هرکه به مقاومت و منافست ایشان برخیزد... (اخلاق ناصری). رجوع به منافسه و منافسه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ لَ)
با کسی مزاحمت کردن در رغبت چیزی. (المصادر زوزنی). رغبت کردن در چیزی بطریق مبارات. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رغبت کردن در چیزی به طریق مبارات در کرم. نفاس. (از اقرب الموارد). رجوع به منافسه و منافست شود، هم نفسی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
منافق بودن. نفاق. منافقت. دورویی:
زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی
تحقیقها نمایش و آبم سراب شد.
سنائی (دیوان چ مصفا ص 417).
به مارماهی مانی نه این تمام و نه آن
منافقی چه کنی مار باش یا ماهی.
سنائی (ایضاً ص 361).
در پیش خسان اگر نهی خوانی
هم بی نمکی منافقی باید.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 592).
- منافقی کردن، دورویی کردن. نفاق ورزیدن: بداند آن کسها که منافقی کردند و گفت ایشان را، بیایید و کارزار کنید اندر راه خدای یا بازدارید. (ترجمه تفسیری طبری چ حبیب یغمایی ج 1 ص 263)
لغت نامه دهخدا
(طَ فِ)
جمع واژۀ طنفسه. (منتهی الارب) (دهار). رجوع به طنفسه شود
لغت نامه دهخدا
(طَ لِ سی ی)
سمعانی در انساب آورده است: این نسبت به طیالسه است و آن جامه ای است که بالای عمامه باشد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
خنافس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ)
پارچه های نازک زری دوزی که در شهر بنارس بافته می شود. رجوع به بنارس و بنارس زری شود
لغت نامه دهخدا
(طَ لِ سی ی)
ابوداود سلیمان بن داود بن الجارود الطیالسی. اصل وی از فارس بود ولی در بصره اقامت گزید. پدر وی از موالی قریش و مادر وی نیز بنده ای بود بنی نصر بن معویه را. وی از شعبه و ثوری و هشام و ستوائی و همام بن یحیی و زیاد بن یزید و ابوعوانه و غیر آنان و نیز از اهل عراق روایت کرده. او را مسندی است که از صحابه گرد آورده است. ولادتش بسال 133 و وفات وی بسال 203 هجری قمری در ماه ربیع الاول بوده است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
بنگرید به طنبی ایوانی که توی ایوان بزرگتر باشد، تالار، اطاقی وسیع و مجلل نظیر شاه نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنازی
تصویر طنازی
حالت و کیفیت طناز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنافه
تصویر طنافه
بد نهادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنفسه
تصویر طنفسه
پارسی تازی گشته تنبسه: زیغگونه ای از برگ خرما، نهالی دوشک، جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوافی
تصویر طوافی
شغل و عمل طواف
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به طاوس، سبز زرین سبز دینار گون، آن که بچند رنگ زند، نوعی جامه رنگین، نوعی مروارید که سفیدی او با سیاهی و سبزی و سرخی ممزوج بود، نوعی یاقوت طاوسی رنگ، گیاهی است از تیر پروانه واران که به صورت درختچه ایست که ارتفاعش به حدود 5، 1 تا 2 متر می رسد و غالبا در کنار جاده ها و اراضی سیلیسی و بایر اروپای مرکزی و آسیای صغیر و ایران می روید. این گیاه ساقه های متعدد و فراوان دارد. شاخه های جوان آن زاویه دار و بی کرک و برنگ سبز می باشد، گلهایش بزرگ و مجتمع و برنگ زرد طلایی است. میوه اش به شکل نیام و پوشیده از کرکهای بلند است. طاوسی به علت گلهای زیبا و معطری که دارد به عنوان زینتی در باغچه ها و اکثر باغهای ایران کشت می شود. برگهای آن کم است به طوری که ظاهرا گیاه عاری از برگ به نظر می رسد. گلهای طاوسی از لحاظ شکل شبیه گلهای درخت اقاقیا ولی زرد رنگ است. از شاخه های طاوسی می توان الیافی جدا کرد و از آن طناب یا پارچه های ضخیم بافت رتم ست الخدیجه ست خدیجه طاووس اسپانیایی طاووسان. توضیح از گونه های اسپارتئین را یک آلکالوئید مقوی قلب است استخراج می کنند. یا طاوس اسپانیایی. طاوسی. یا طاوسی پا کوتاه. طاوسی رنگ. یا طاوسی رنگ. گونه ای طاوسی که به صورت درختچه ایست با شاخه راست که برگ و دانه آن دارای اثر دارویی است. برگهای این گیاه بیضی شکل و نوک تیز و کناره هاو سطح تحتانی آن از کرکهای ریز و کوتاه پوشیده شده است. در برگ و دانه آن آلکالوئیدهایی به نام لوئتین و ژینستئین و گلوکزیدی بنام ژنیستوزید وجود دارد. برگ و دانه گیاه مذکور دارای اثر مسهلی است و آن در ایران در جنگلهای قره داغ به فراوانی می روید طاوسی پا کوتاه جنسات الصباغین. یا طاوسی سفید. گونه ای طاوسی که دارای گلهای سفید است. یا طاوسی صحرایی. گونه ای طاوسی که به صورت درختچه ایست به ارتفاع 5، 1 تا 2 متر که غالبا در کنار جاده ها و اراضی سیلیسی و بایر اروپای مرکزی و فرانسه و دیگر دارای ساقه های متعدد و بی کرک و سبز رنگ می باشد، برگهایش 1 تا 3 برگچه دارد و گلهایش زرد رنگ است. گیاه مذکور تقریبا دارای 150 گونه است و مخصوصا از گونه های این طاوسی است که اسپارتئین را استخراج می کنند رتم رتم صحرایی گل طاوسی طاوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنافس
تصویر طنافس
زشت خویی گردیدن پس از نیکخویی، پوشیدن جامه های بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
منافسه و منافست در فارسی در افتادن همچشمی همالش هم چشمی کردن رقابت کردن، برقابت هم بچیزی رغبت کردن، رقابت، رغبت بچیزی برقابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافقی
تصویر منافقی
نفاق دورویی
فرهنگ لغت هوشیار
هم چشمی کردن رقابت کردن، برقابت هم بچیزی رغبت کردن، رقابت، رغبت بچیزی برقابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفسی
تصویر تنفسی
هویشی منسوب به تنفس مربوط به تنفس: جهاز تنفس
فرهنگ لغت هوشیار
به هم نمایش داد ن به هم از خود گفتن خود نمایی خود نمایی کردن بهم نمایش دادن، رغبت کردن در امری بسبب رقابت و پیش گرفتن برای وصول بدان بر یکدیگر، خود نمایی، جمع تنافسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنافی
تصویر تنافی
یکدیگر را نفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناسی
تصویر اناسی
جمع انس، آدمیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناسی
تصویر قناسی
کولگی کج و کولگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافسه
تصویر منافسه
((مُ فَ سَ))
هم چشمی کردن، رقابت کردن
فرهنگ فارسی معین