- طمیم
- نوعی پارچه و جامۀ فاخر
معنی طمیم - جستجوی لغت در جدول جو
- طمیم
- هیدخ اسپنیک تند، یانه سپید (یانه کتان)، نرم دویدن برد سپید که مشاهده مشرقه را بدان می پوشانیدند و از آن لباس فاخر می کردند و نیز کفن مرده می ساختند
- طمیم ((طَ))
- برد سپید که مشاهد مشرفه را بدان می پوشانیدند و از آن لباس فاخر می کردند و نیز کفن مرده می ساختند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نا پسند، نکوهیده
پست، زشتروی، خرد، انداینده روغن مالیدنی
پوسیده شدن استخوان، کهنه شدن
گیاه بسیار و انبوه که زمین را بپوشاند
نیک بالا خوش اندام، کوفته بینی، شکسته سر، یاوه گویی
قریب و خویشاوند
ممدوح، گران روح
متردد بودن میان دو چیز
بوی خوش، بوی عطر
نکوهیده، زشت، ناپسند
بوی خوش، بلند، مرتفع
زشت، زشت رو، حقیر و پست
پوسیده، کهنه، استخوان پوسیده
فرا گیرنده، شامل، کامل، تمام
خالص، محض، اصل، اوج و شدت هر چیز، به ویژه گرما یا سرما
صمیم زمستان: سرمای سخت وسط زمستان
از صمیم قلب: کنایه از از ته دل، از روی میل، شوق و صدق
صمیم زمستان: سرمای سخت وسط زمستان
از صمیم قلب: کنایه از از ته دل، از روی میل، شوق و صدق
امام ها، پیشواها، پیش نماز ها، دوازده پیشوای بزرگ که اول آنان علی بن ابی طالب (ع) و آخر آنان امام عصر می باشد، در تصوف پیرها، شیخ ها، جمع واژۀ امام
همراه، گرد آورده همراه صاحب
خالص، بی آمیغ
پنهانکار، بزغاله، زیغ (بوریا)، لایاب گلاب، خارکویک (نخل)، گردنبند، نان پهن، تیر خونین
کور نابینا
پرآبی، بریدن موی، تاب دادن موی، گره زدن موی
کامل، هر چه فراهم آید، تمام
شیر جوشیده، ماست، نو گیاه
تره خشک
سخن چین
خلش