جدول جو
جدول جو

معنی طمیم

طمیم
(طَ)
اسپ نیکورو سریع و شتاب. (منتهی الارب). اسب نیک تیزرو. (منتخب اللغات)،
{{اسم}} نوعی جامه و پارچۀ فاخر: هزار قبای اطلس معدنی و ملکی و طمیم و نسیج و ممزج و مقراضی و اکسون. (چهارمقالۀ عروضی ص 20). اطلس و نسیج و اکسون انواع جامه های گرانبهااند و معانی آنها در کتب لغت مذکور است و ممزج بصیغۀ اسم مفعول بر وزن معظم گویا جامه ای بوده که از زر ممزوج یا چیز دیگر می بافته اند. ابن الاثیر در ذیل حوادث سنۀ 512 هجری قمری گوید: ’و فی هذه السنه اسقط المسترشد باﷲ من الاقطاع المختص به کل جور و امر ان لایؤخذ الا ماجرت به العاده القدیمه و اطلق ضمان غزل الذهب و کان صناع السقلاطون و الممزج و غیرهم ممن یعمل منه (ای من الذهب) یلقون شده من العمال علیها و اذی عظیماً...’. و مقراضی نیز چنانکه از سیاق عبارت آتیه استفاده میشود از جامه های گرانبهای فاخر بوده است ولی جنس آن معلوم نیست. در رسالۀ محاسن اصفهان للمافروخی در عرض کلامی گوید: ’فقال فی وصایاه لتتخذ اکفانی من ثوب مقراضی رومی و عمامه قصب مذهبه و ثوب دبیقی مصری فقیل له مه فانه لایصلح للاکفان غیر الثیاب البیض القطنیه فقال العیاذ باﷲ عاشرت خلقه ستین سنه و کنت احضرهم فی الدیباج و الحریر و القصب و انا الاّن مواف خالقی و رازقی اادثر فی اکفان من هذا الضرب الردی’. اما معدنی و ملکی اگرچه جائی یافت نشد ولی در ضبط آنها اشکالی نیست، اشکالی که هست در کلمه طمیم است که نه ضبط آن معین است و نه معلوم است از چه لغتی است و هیاءه بکلمه عربی مینماید ولی در هیچیک از کتب لغت یافت نشد. (حواشی چهارمقالۀ عروضی چ اروپا ص 110)
سبک گردیدن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) ، نرم نرم رفتن. (منتهی الارب). نرم دویدن. (منتخب اللغات) (تاج المصادر). نرم نرم دویدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا