جدول جو
جدول جو

معنی طمار - جستجوی لغت در جدول جو

طمار
(طَ رَ / رِ)
کلمه عبری بمعنی کفارۀ گناه، دهم روز از تشرین که جهودان در آن روزه دارند در مدت 25 ساعت و ابتدا کنند روز نهم پیش از آفتاب فروشدن نیم ساعت و تمام شود بروز دهم نیم ساعت گذشته از غروب و نشاید که این کبور بروز یکشنبه افتد یا به سه شنبه و یا بروز آدینه. و نام دیگر آن عاشور باشد. (التفهیم ص 244)
لغت نامه دهخدا
طمار
(طَ مِ)
کوهی است، و گویند نام سور دمشق است، قصری است در کوفه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
طمار
(حَ)
برجستن سوی هوا. (منتهی الارب). برجستن. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عمار
تصویر عمار
(پسرانه)
مرد با ایمان، ثابت و استوار، نام پسر یاسر از یاران پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امار
تصویر امار
کسی که بسیار امر می کند، برانگیزاننده به بدی و شر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمار
تصویر خمار
سردرد و کسالتی که پس از برطرف شدن کیف شراب در انسان پیدا می شود، حالت بعد از مستی، کسی که به حالت خماری دچار شده باشد، مخمور، ویژگی چشمی که حالت خماری در آن نمایان باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثمار
تصویر ثمار
ثمرها، بارهای درخت، میوه ها، جمع واژۀ ثمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گمار
تصویر گمار
گماشتن، کسی را بر سر کاری گذاشتن، گماریدن، گماردن، برگماردن، برگماشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همار
تصویر همار
آمار، شمار، عدد و حساب، همواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمار
تصویر دمار
هلاک شدن، تباه شدن، هلاک، تباهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمار
تصویر خمار
روبند، روپوش زنان، چادر، روسری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضمار
تصویر ضمار
مالی که امید به وصول آن نباشد، وام و وعده ای که به آن امید نتوان داشت، وام بی مدت، پنهان، نهان، مال پنهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شمار
تصویر شمار
عدد، حساب، نمره، حد و اندازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طماع
تصویر طماع
پرطمع، طمع کار، حریص، آزمند
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
برجهانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، اطنان تشت و جز آن،به آوا آوردن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). به بانگ آوردن تشت و جز آن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج). به بانگ آوردن مس و روی و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی). به بانگ آوردن رویینه وغیر آن. (مؤید الفضلاء). به آواز آوردن. (زوزنی)
از پس برجستن بر اسب خود. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). اطمار بر اسب خویش، از پشت برجستن و سوار شدن بر آن. (از متن اللغه) ، سست پا، درازپشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مؤنث: طنباء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ طمر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (متن اللغه). جمع واژۀ طمر، جامۀ کهنه و چادر کهنۀ غیرپشمین. (آنندراج). و رجوع به طمر شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
قطمیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطمیر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذمار
تصویر ذمار
زینهار، عهد، زنهار
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سامر، افسانه گویان افسانه سرایان داستان پردازان شیرآبکی، دوخ (گیاهی که از آن بوریا بافند) گونه ای نی بوریاست اسل، علف حصیر، خرزهره سم الحمار
فرهنگ لغت هوشیار
میانخرما، چیزی اندکی پوست باریک که بر تخم خرما می باشد، نقطه سفید که بر پشت خرما می باشد، شکاف تخم خرما یا ریشه ای که در میان شکاف تخم خرما باشد، شی قلیل چیزی کوچک. یا نقیر و قطمیر. اندک و بیش (غیاث) : یقین می دانم که عالم را آفریدگاری هست که نقیر و قطمیر و قلیل و کثیر اعمال خلایق بروی پوشیده نیست، واحد وزن معادل 6 ذره هر ذره معادل 6، 1 نقیر هر نقیر معادل 6، 1 فتیل هر فتیل معادل 6، 1 فلس هر فلس معادل 12، 1 خردل هر خردل معادل 6، 1 حبه هر حبه معادل 4، 1 طسوج هر طسوج معادل 4، 1 دانگ و هر دانگ معادل 6، 1 درهم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطمار
تصویر مطمار
ژنده پوش کهنه پوش، ریسمان لاد گران، مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمار
تصویر آمار
حساب، شماره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمار
تصویر شمار
حساب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمار
تصویر تمار
خرمافروش
فرهنگ لغت هوشیار
می زده، شراب زده، مخمور که در چشم و سر بر اثر شراب آثاری می ماند جماعت مردم و انبوهی آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمار
تصویر حمار
خر، دراز گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمار
تصویر جمار
جماعت سنگریزه ها سنگریزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمار
تصویر ثمار
میوه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمار
تصویر دمار
هلاک، انقراض، زال، محو شدن، هلاکی، دم و نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمار
تصویر زمار
نی زن آواز شتر مرغ نای زن نی نواز. بانگ شتر مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طماع
تصویر طماع
آزمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نمار
تصویر نمار
اشاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آمار
تصویر آمار
جمعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شمار
تصویر شمار
تعداد، جمعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نمار
تصویر نمار
ایما و اشاره
فرهنگ واژه فارسی سره