جدول جو
جدول جو

معنی امار

امار
کسی که بسیار امر می کند، برانگیزاننده به بدی و شر
تصویری از امار
تصویر امار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با امار

امار

امار
فرمان. (آنندراج). امر. حکم. (ازاقرب الموارد). ایمار. (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

امار

امار
الیویه گلو، ملقب به گوستاو. رمان نویس فرانسوی. وی در پاریس بدنیا آمد (1818-1883 میلادی). او راست: رمانهای ماجراها که داستان آنها در آمریکا اتفاق افتاده است
لغت نامه دهخدا

امار

امار
حساب. شمار. آمار. (از شرفنامه) (آنندراج). امار و همار و آمار و شمار و شماره از یک ریشه اند. (حاشیۀ مزدیسنا چ 1 ص 181) ، جَمعِ واژۀ امزر. برتران و گزیدگان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اثمار

اثمار
جمع ثمار و جج ثمر میوه ها میوه آوردن درخت بار آوردن، میوه دار شدن میوه دادن میوه دار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار