- طلیعه (دخترانه)
- طلایه
معنی طلیعه - جستجوی لغت در جدول جو
- طلیعه
- طلایه، اولین نشانه ای که از هر چیز نمایان و جلوه گر می شود
- طلیعه
- دیده بان پاره ای از جیش که برای آوردن خبر دشمن و نگاهداری لشکر گماشته شوند، پیشقراولان، طلایه، جاسوس، مقدمه لشکر
- طلیعه ((طَ عِ))
- مقدمه لشکر، جلوداران لشکر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی پروائی و رسوائی
خوی سرشت
طبعا بطبع: طبیعه بدین کار رغبت دارد
گردن
آن که از طرف محارب دیده بان است
دیدار، رخسار چهره، یک شکوفه خرما، گریبانه آرایش نیامی ریژباره (ریژ هوا و هوس)، تک پران زنی را گویند که گاه خود را به مردان بیگانه بنمایاند، همه دان آگاه از چند و چون زندگی دیگران
محل طلیعه جایگاه طلیعه
سپیده دمان، پیشگام