معنی طلیعه طلیعه پدیدار گشتن، ظاهر شدن، پیشرو، پیش قراول، طلایه، مقدمه سپاه، آغاز، مقدمه، سپیده، اول آفتاب فرهنگ واژه مترادف متضاد