واژه ای که در آغاز گفتگو به کار می رود، در فقه سه جمله ای که با سلام آغاز می شود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان می کند، تحیت و درود، پاکی رهایی از عیب و آفت، در امور نظامی احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است سلام کردن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن سلام گفتن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن، سلام کردن
واژه ای که در آغاز گفتگو به کار می رود، در فقه سه جمله ای که با سلام آغاز می شود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان می کند، تحیت و درود، پاکی رهایی از عیب و آفت، در امور نظامی احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است سلام کردن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن سلام گفتن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن، سلام کردن
قول، سخن، سخنی که مفید معنی تام باشد، عبارت یا جمله ای که از مسند و مسند الیه ترکیب شود و دارای معنی باشد کلام پهلودار: سخن پهلودار کلام سمین: مقابل غث، کنایه از سخن استوار و محکم
قول، سخن، سخنی که مفید معنی تام باشد، عبارت یا جمله ای که از مسند و مسند الیه ترکیب شود و دارای معنی باشد کلام پهلودار: سخن پهلودار کلام سمین: مقابلِ غث، کنایه از سخن استوار و محکم
تکۀ کاغذ یا قطعه فلزی که جادوگران یا فال بینان در روی آن خط ها یا جدول هایی می کشند یا حروف و کلماتی می نویسند و معتقدند که برای محافظت کسی یا چیزی و دفع بدی و آزار از انسان مؤثر است، کنایه از سحر، جادو، گرفتار سحر و جادو
تکۀ کاغذ یا قطعه فلزی که جادوگران یا فال بینان در روی آن خط ها یا جدول هایی می کشند یا حروف و کلماتی می نویسند و معتقدند که برای محافظت کسی یا چیزی و دفع بدی و آزار از انسان مؤثر است، کنایه از سِحر، جادو، گرفتارِ سِحر و جادو
جدا شدن زن و شوهر از یکدیگر، به وسیلۀ فسخ قید نکاح، شصت و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، نساءالصغری، نساءالقصری طلاق بائن: نوعی طلاق که رجوع در آن بدون عقد نکاح جایز نیست، مقابل طلاق رجعی طلاق خلع: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد طلاق خلعی: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد، طلاق خلع طلاق رجعی: طلاقی که در مدت عده رجوع شوهر به زن بدون عقد نکاح جایز است، مقابل طلاق بائن طلاق مبارات: نوعی طلاق که زن و شوهر به واسطۀ بیزاری از یکدیگر قرار بگذارند که زن قسمتی از مهریۀ خود را به مرد ببخشد و طلاق بگیرد و مرد نیز از آنچه قبلاً داده صرف نظر کند
جدا شدن زن و شوهر از یکدیگر، به وسیلۀ فسخ قید نکاح، شصت و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، نساءالصغری، نساءالقصری طَلاق بائن: نوعی طلاق که رجوع در آن بدون عقد نکاح جایز نیست، مقابلِ طلاق رجعی طَلاق خُلع: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد طَلاق خُلعی: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد، طلاق خلع طَلاق رجعی: طلاقی که در مدت عده رجوع شوهر به زن بدون عقد نکاح جایز است، مقابلِ طلاق بائن طَلاق مبارات: نوعی طلاق که زن و شوهر به واسطۀ بیزاری از یکدیگر قرار بگذارند که زن قسمتی از مهریۀ خود را به مرد ببخشد و طلاق بگیرد و مرد نیز از آنچه قبلاً داده صرف نظر کند
برده، خواه جوان باشد، خواه پیر، بنده، اجیر، مطیع، ارادت مند، پسر، پسر خردسال، پسری که موی پشت لبش سبزشده باشد غلام پست: کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، مامور پست، چاپار، پیک غلام حلقه به گوش: بنده ای که حلقه در گوش او کرده باشند، بندۀ حلقه به گوش. در قدیم که برده فروشی رسم بود اغلب حلقه ای در لالۀ گوش آن ها می کردند، برای مثال (فدای جان تو گر جان من طمع داری / غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند (سعدی۲ - ۴۳۰)
برده، خواه جوان باشد، خواه پیر، بنده، اجیر، مطیع، ارادت مند، پسر، پسر خردسال، پسری که موی پشت لبش سبزشده باشد غلام پست: کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، مامور پُست، چاپار، پیک غلام حلقه به گوش: بنده ای که حلقه در گوش او کرده باشند، بندۀ حلقه به گوش. در قدیم که برده فروشی رسم بود اغلب حلقه ای در لالۀ گوش آن ها می کردند، برای مِثال (فدای جان تو گر جان من طمع داری / غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند (سعدی۲ - ۴۳۰)
نیزۀ کوتاه، زوبین پیچ و تاب مکر، حیله، فریب، شید، گول، دویل، تزویر، قلّاشی، تنبل، اشکیل، کید، گربه شانی، چاره، نارو، ترب، شکیل، حقّه، نیرنگ، دغلی، خاتوله، کلک، خدعه، غدر، ستاوه، روغان، ریو، دستان، ترفند، احتیال برای مثال تا به خانه برد زن را با دلام / شادمانه زن نشست و شادکام (رودکی - ۵۳۷)
نیزۀ کوتاه، زوبین پیچ و تاب مَکر، حیلِه، فَریب، شَید، گول، دُویل، تَزویر، قَلّاشی، تُنبُل، اِشکیل، کَید، گُربِه شانِی، چارِه، نارُو، تَرب، شِکیل، حُقِّه، نِیرَنگ، دَغَلی، خاتولِه، کَلَک، خُدعِه، غَدر، سَتاوِه، رَوَغان، ریوْ، دَستان، تَرفَند، اِحتیال برای مِثال تا به خانه برد زن را با دلام / شادمانه زن نشست و شادکام (رودکی - ۵۳۷)
رامبخش از نام های خداوند، آرامش، آشتی سازش، درود گردن نهادن، درود گفتن تهیت گفتن، بی عیب بودن، گردن نهادگی، درود گویی تهیت، بی عیبی تندرستی سلامت، درود، مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند، احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه، ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. یعنی سلامت و بی گزند باشید، تهنیت گفتن
رامبخش از نام های خداوند، آرامش، آشتی سازش، درود گردن نهادن، درود گفتن تهیت گفتن، بی عیب بودن، گردن نهادگی، درود گویی تهیت، بی عیبی تندرستی سلامت، درود، مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند، احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه، ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. یعنی سلامت و بی گزند باشید، تهنیت گفتن
جمع الم، درد ها رنج ها جمع الم دردها رنجها. یاآلام جسمانی. دردهایی که بتن رسد رنجهای بدنی. یا آلام روحانی روحی. تعبهایی که روح را آزار دهد ج الم، دردها، رنج ها
جمع الم، درد ها رنج ها جمع الم دردها رنجها. یاآلام جسمانی. دردهایی که بتن رسد رنجهای بدنی. یا آلام روحانی روحی. تعبهایی که روح را آزار دهد ج الم، دردها، رنج ها
هیلیش هلش، گشادگی، یلگی، روانی، آزاد گی، سر خوشی جدا شدن زن از مرد رها شدن زن از قید نکاح (طبق شرایط مقرر در دین)، جدایی زن از مرد. یا سه طلاق. طلاق دادن مرد زن خود را سه بار. درین صورت رجوع جایز نیست مگر پس از ازدواج زن با محلل. یا طلاق بائن (باین)، طلاقی که از برای مطلق رجوع از آن در ایام عده ابتدا موجود نیست. طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی نکرده و طلاق زوجه ای یائسه و صغیره از جمله طلاقهای بائن به شمار می روند از این طلاق رجوع بدون نکاح جایز نیست. یا طلاق بدعت. طلاق حائض غیر آبستن یا نفساء است با حضور زوج یا مسترابه به بیش از سه ماه و سه طلاق مرسلا (پشت سر هم) به طوری که در شرایط طلاق مقرر است. یا طلاق خلع. طلاقی است که زن به واسطه اکراهی که از زوج دارد با دادن مال یا بخشیدن کابین می گیرد. یا طلاق رجعی. طلاقی است که بعد آن در میان مدت عده رجوع کردن زن بدون طلاق نکاح جایز است و آن یک بار یا دو بار لفظ طلاق گفتن است بخلاف طلاق بائن. یا طلاق سنت (سنی) طلاقی که به واسطه رعایت شرایط جایز است مقابل طلاق بدعی. رها شدن زن از قید نکاح، فسخ نمودن عقد نکاح، بیزاری رها کردن
هیلیش هلش، گشادگی، یلگی، روانی، آزاد گی، سر خوشی جدا شدن زن از مرد رها شدن زن از قید نکاح (طبق شرایط مقرر در دین)، جدایی زن از مرد. یا سه طلاق. طلاق دادن مرد زن خود را سه بار. درین صورت رجوع جایز نیست مگر پس از ازدواج زن با محلل. یا طلاق بائن (باین)، طلاقی که از برای مطلق رجوع از آن در ایام عده ابتدا موجود نیست. طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی نکرده و طلاق زوجه ای یائسه و صغیره از جمله طلاقهای بائن به شمار می روند از این طلاق رجوع بدون نکاح جایز نیست. یا طلاق بدعت. طلاق حائض غیر آبستن یا نفساء است با حضور زوج یا مسترابه به بیش از سه ماه و سه طلاق مرسلا (پشت سر هم) به طوری که در شرایط طلاق مقرر است. یا طلاق خلع. طلاقی است که زن به واسطه اکراهی که از زوج دارد با دادن مال یا بخشیدن کابین می گیرد. یا طلاق رجعی. طلاقی است که بعد آن در میان مدت عده رجوع کردن زن بدون طلاق نکاح جایز است و آن یک بار یا دو بار لفظ طلاق گفتن است بخلاف طلاق بائن. یا طلاق سنت (سنی) طلاقی که به واسطه رعایت شرایط جایز است مقابل طلاق بدعی. رها شدن زن از قید نکاح، فسخ نمودن عقد نکاح، بیزاری رها کردن