- طلال
- جمع طل، ریزه باران ها فارسی گویان ساخته اند به جای طلول و اطلال که رمن طلل است ویرانه ها
معنی طلال - جستجوی لغت در جدول جو
- طلال
- جمع طل، جاهای خراب
- طلال ((طِ))
- جمع طل، باران های ریز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شگفت نمودن، باران ریزه باریدن
جمع طل، ویرانه ها، لاشه ها جمع طلل. نشانهای سرای جایهای بلند و بر جسته از خانه های خراب، کالبدها
طلل ها، ویرانه ها، جمع واژۀ طلل
جمع طلل، آنچه از عمارت و بنا، برپا مانده باشد
گمیزنده، روا
شکوه
پارسی است بابا گندم مک مکابج (گویش گیلکی) آذر بویه تری نمناکی، تر گردان تر کننده، نامی است در تازی آذربویه اشنان، ذرت ذرت
ناز کرشمه شکنه شیرین زبانی داسار میانجی جافکش (قواد) جاکش ناز کرشمه غمزه، (تصوف) اضطراب و غلقی که در جلوه محبوب از غایت شوق و عشق و ذوق بباطن سالک میرسد و هر چند در آن حال بمرتبت سکر و بیخودی نیست و لیکن اختیار خود ندارد و از کثرت اضطراب هر چه بر دل او در آن حال هیح شود بی اختیار بگوید 0 (شرح گلشن راز 561) میانجی بین بایع و مشتری کسی که با دریافت حق معینی واسطه ما بین خریدار و فروشنده میشود. واسطه بین فروشنده و خریدار
خوار شدن ذلیل گردیدن، خواری ذلت مذلت، جمع ذلیل، خواران خاکیان جمع ذلیل
جدایی
خواهندگان، دین آموزان، هاوشتان
کمان
نوشگوار، پالوده همگ (صاف)، سپیده (آلبومین) آب صاف و گوارا، کرمی که در میان برف پدید آید و در اندرون او آب صافی است و کرم را اندک حیات و حرکت مذبوحی است. آب شیرین و خوشگوار، آب شیرین و صاف
هلاک، هلاکی
ورز مهستی ستر گش بر زناکی بزرگی بزرگواری عظمت، شکوه. بزرگ، معظم چیزی، قوت، شوکت، جاه
زند آور شایست (سد در) روا دوخگیا، تخت روان گشاینده کار گشای بسیار گشاینده (گره مشکل) یا حلال مشکلات. آنکه مشکلات مردم را رفع کند کسی که امور سخت را حل کند، خدای تعالی، پول. طیب، مباح، جایز
سرکه فروش سراد در میان، سوراخکن، دندان کاو، جمع خل، سرکه ها، جمع خلل، تباهی ها، جمع خله، خوی ها غوره خرما سرکه فروش. در میان، در ضمن، چوب باریکی که میان چیزی گذارند تباهی و فساد
جمع تل، پشته ها جمع تل پشته ها
سل: بیماری باریک تاراجگر، سبد گر بیماری سل
جمع شله، کلاف ها کلاف های نخ و گروه پراکنده آبشار نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بهم نهند و کوکهای خرد و ریز بر آن زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد
آستر موزه ساغ موزه مانداب آب بر گشته رنگ جمع صل مارهای افسون ناپذیر
گشاینده، حل کنندۀ مشکلات، در علم شیمی ماده ای که مادۀ دیگر را در خود حل می کند مانند آب و الکل
بزرگی، بزرگواری، عزت، شکوه
میانجی بین خریدار و فروشنده، کسی که واسطه میان خریدار و فروشنده باشد
ظلّ ها، سایه ها، جمع واژۀ ظلّ
ظلّه ها، سایه بان ها، جمع واژۀ ظلّه
ظلّه ها، سایه بان ها، جمع واژۀ ظلّه
میانۀ چیزی، بین
خوی ها، خصلت ها
خوی ها، خصلت ها
طویل ها، دراز ها، جمع واژۀ طویل
طبل زن، طبل نواز، دهل زن، تبیره زن
تل ها، پشته ها، تپه ها، جمع واژۀ تل