گشادگی زبان. (مهذب الاسماء). ذلاقت. گشاده زبانی. فصاحت. گشاده زبان شدن. (زوزنی) (منتخب اللغات). تیزی زبان. زبان آوری. طلاق. تیززبان شدن. تیززبانی. لقلقه. (غیاث) (آنندراج) ، گشاده روی شدن. (تاج المصادر) (منتخب اللغات) (زوزنی). گشاده و درخشان روی گردیدن. (منتهی الارب). گشادگی. (دهار) ، به اعتدال شدن روز و شب یعنی نه گرم و نه سرد. (منتهی الارب). خوش و آرمیده گشتن شب و روز. (المصادر زوزنی)
گشادگی زبان. (مهذب الاسماء). ذلاقت. گشاده زبانی. فصاحت. گشاده زبان شدن. (زوزنی) (منتخب اللغات). تیزی زبان. زبان آوری. طلاق. تیززبان شدن. تیززبانی. لقلقه. (غیاث) (آنندراج) ، گشاده روی شدن. (تاج المصادر) (منتخب اللغات) (زوزنی). گشاده و درخشان روی گردیدن. (منتهی الارب). گشادگی. (دهار) ، به اعتدال شدن روز و شب یعنی نه گرم و نه سرد. (منتهی الارب). خوش و آرمیده گشتن شب و روز. (المصادر زوزنی)
دهی جزء دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت. در 6هزارگزی شمال خاوری رودبار و خاور سفیدرود. کوهستانی و معتدل و مالاریائی با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و لبنیات و زیتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت. در 6هزارگزی شمال خاوری رودبار و خاور سفیدرود. کوهستانی و معتدل و مالاریائی با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و لبنیات و زیتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ملابسه. رجوع به ملابسه شود، با همدیگر مشابهت داشتن. (غیاث). - ادنی ملابست، کوچکترین مناسبت و ارتباط و مشابهت. ، مزاوله. معالجه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مروسیدن و کوشیدن و رنج بردن در کاری. عهده دار شدن کاری. پرداختن و اشتغال ورزیدن به امری: من بنده را بر مجالست و دیدار و مذاکرت و گفتار ایشان چنان الفی تازه گشته بود... که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود. (کلیله چ مینوی ص 16). چه خدمت است که خادم ملابست اشغال آن به حضور تواند کردکه به غیبت هزار چندان نکند. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 130). در بدو سلطنت سلطان یمین الدوله هم بر آن قاعده ملابست آن شغل می کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 32). طریق آن است که... از حضور استعفا خواهد و حکم او در مباشرت آن کار و ملابست آن مهم مطلق گرداند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 169). مدتی ملابست عمل جوزجان کرده. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 362). و رجوع به مادۀ بعد شود
ملابسه. رجوع به ملابسه شود، با همدیگر مشابهت داشتن. (غیاث). - ادنی ملابست، کوچکترین مناسبت و ارتباط و مشابهت. ، مزاوله. معالجه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مروسیدن و کوشیدن و رنج بردن در کاری. عهده دار شدن کاری. پرداختن و اشتغال ورزیدن به امری: من بنده را بر مجالست و دیدار و مذاکرت و گفتار ایشان چنان الفی تازه گشته بود... که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود. (کلیله چ مینوی ص 16). چه خدمت است که خادم ملابست اشغال آن به حضور تواند کردکه به غیبت هزار چندان نکند. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 130). در بدو سلطنت سلطان یمین الدوله هم بر آن قاعده ملابست آن شغل می کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 32). طریق آن است که... از حضور استعفا خواهد و حکم او در مباشرت آن کار و ملابست آن مهم مطلق گرداند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 169). مدتی ملابست عمل جوزجان کرده. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 362). و رجوع به مادۀ بعد شود
مکسیملیانون (1775 - 1839 میلادی)، مدرس زبان عربی در مدرسه بزرگ پادشاهی برسلاویۀ پروس و مولدش در شهر برسلا بود و در زمان ’دوساسی’ (خاورشناس) به پاریس رفت و نزد وی درس خواند و همچنین زبان عربی را در نزد کشیش رفائیل مصری فراگرفت، کتابی منتشر کرد که آن را در کتاب خانه دانشمند ادیب محمود بک السبع که اکنون در محکمۀ استیناف محلی مستشار است دیدم و آن کتاب از نوادر کتب به شمار است، جناء الفواکه و الاثمار فی جمع بعض مکاتیب الاحباب الاحرار من عده امصار و أقطار، و آن به زبان لاتینی ترجمه و در سال 1824 میلادی در برسلاو طبع شده است و فرهنگی برای لغات عربی و ترجمه آنها به زبان لاتینی در این کتاب ترتیب داده شده، و نامه های آن به لهجۀ اهل مصر و شام و مراکش است و بیشتر آنها نامه هایی است که در زمان جنگهای ناپلئون اول نوشته شده است، این مستشرق نیز برگزیده ای از امثال میدانی را جمع کرده است، واو نخستین کسی است که کتاب الف لیله و لیله را در اروپا به طبع رسانیده است، مباشرت آن کتاب در سال 1825 با خود وی بوده است و نه جلد از آن قبل از مرگش طبع شده است، (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1886 - 1887)
مکسیملیانون (1775 - 1839 میلادی)، مدرس زبان عربی در مدرسه بزرگ پادشاهی برسلاویۀ پروس و مولدش در شهر برسلا بود و در زمان ’دوساسی’ (خاورشناس) به پاریس رفت و نزد وی درس خواند و همچنین زبان عربی را در نزد کشیش رفائیل مصری فراگرفت، کتابی منتشر کرد که آن را در کتاب خانه دانشمند ادیب محمود بک السبع که اکنون در محکمۀ استیناف محلی مستشار است دیدم و آن کتاب از نوادر کتب به شمار است، جناء الفواکه و الاثمار فی جمع بعض مکاتیب الاحباب الاحرار من عده امصار و أقطار، و آن به زبان لاتینی ترجمه و در سال 1824 میلادی در برسلاو طبع شده است و فرهنگی برای لغات عربی و ترجمه آنها به زبان لاتینی در این کتاب ترتیب داده شده، و نامه های آن به لهجۀ اهل مصر و شام و مراکش است و بیشتر آنها نامه هایی است که در زمان جنگهای ناپلئون اول نوشته شده است، این مستشرق نیز برگزیده ای از امثال میدانی را جمع کرده است، واو نخستین کسی است که کتاب الف لیله و لیله را در اروپا به طبع رسانیده است، مباشرت آن کتاب در سال 1825 با خود وی بوده است و نه جلد از آن قبل از مرگش طبع شده است، (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1886 - 1887)
گشاده زبانی روانی در سخن، خنکی برابری در هوا گشاده رو شدن خندان گشتن، گشاده زبان شدن، گشاده رویی، گشاده زبانی فصاحت. یا طلاقت لسان. گشاده زبانی زبان آوری فصاحت. گشادگی زبان، فصاحت
گشاده زبانی روانی در سخن، خنکی برابری در هوا گشاده رو شدن خندان گشتن، گشاده زبان شدن، گشاده رویی، گشاده زبانی فصاحت. یا طلاقت لسان. گشاده زبانی زبان آوری فصاحت. گشادگی زبان، فصاحت