باران ریزه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). سبکترین و ضعیفترین باران. نم. (منتهی الارب). شب نم. (منتخب اللغات). فوق نم و کم از باران. (منتهی الارب). مطر ضعیف. باران ضعیف. (منتخب اللغات). باران نرم. (مهذب الاسماء). نرم باران. باران خردقطره. اسم عربی شبنم است که به هندی اؤس گویند وآن رطوبتی است که از آسمان شبها خصوص آخر شب فرودآید و بر زمین و اشجار و غیره نشیند. (فهرست مخزن الادویه). تری. (منتخب اللغات). ج، طلال، طلل: روی سخا و فضل و سخندانی و شرف دایم ز تست تازه چوورد طری ز طل. سوزنی. چون روغن طلق است طل، بحردمان زیبق عمل خورشید در تصعید و حل، آتش در اعضا داشته. خاقانی. ، آنچه بر درخت و گیاه نشیند مانند شیرخشت و بیدخشت و ترنجبین. من ّ. خشت: شیرخشت، هو طل ّ یقع من السماء ببلاد العجم علی شجرالخلاف. (ابن البیطار) ، چیز نیکو وخوش و خوش نما و معجب از شب و مو و آب و جز آن. (منتهی الارب). چیزی خوب و شگفت آرنده از شب و آب و شعر و غیر آن، شیر. (منتهی الارب). شیر درنده. (منتخب اللغات) ، مرد سالخورده. (منتهی الارب). مرد کلان سال. (منتخب اللغات) ، حیه. (منتخب اللغات). مار. (منتهی الارب)
باران ریزه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). سبکترین و ضعیفترین باران. نم. (منتهی الارب). شب نم. (منتخب اللغات). فوق نم و کم از باران. (منتهی الارب). مطر ضعیف. باران ضعیف. (منتخب اللغات). باران نرم. (مهذب الاسماء). نرم باران. باران خردقطره. اسم عربی شبنم است که به هندی اؤس گویند وآن رطوبتی است که از آسمان شبها خصوص آخر شب فرودآید و بر زمین و اشجار و غیره نشیند. (فهرست مخزن الادویه). تری. (منتخب اللغات). ج، طلال، طلل: روی سخا و فضل و سخندانی و شرف دایم ز تست تازه چووَرد طری ز طل. سوزنی. چون روغن طلق است طل، بحردمان زیبق عمل خورشید در تصعید و حل، آتش در اعضا داشته. خاقانی. ، آنچه بر درخت و گیاه نشیند مانند شیرخشت و بیدخشت و ترنجبین. مَن ّ. خشت: شیرخشت، هو طل ّ یقع من السماء ببلاد العجم علی شجرالخلاف. (ابن البیطار) ، چیز نیکو وخوش و خوش نما و معجب از شب و مو و آب و جز آن. (منتهی الارب). چیزی خوب و شگفت آرنده از شب و آب و شعر و غیر آن، شیر. (منتهی الارب). شیر درنده. (منتخب اللغات) ، مرد سالخورده. (منتهی الارب). مرد کلان سال. (منتخب اللغات) ، حیه. (منتخب اللغات). مار. (منتهی الارب)
دیرداشت وام. امروز و فردا کردن غریم خود را. (منتهی الارب) ، کمی شیر ناقه. (منتهی الارب). کم شدن شیر ناقه. (منتخب اللغات) ، سخت راندن شتران را. (منتهی الارب) ، تر شدن زمین از شبنم. تر کردن شبنم زمین را. (منتخب اللغات). باران رسیده شدن زمین، رایگان شدن خون مقتول یا خون قصاص ناگرفته. (منتهی الارب). قصاص ناگرفتن خون را. (منتهی الارب). باطل شدن خون. (تاج المصادر). باطل و هدر کردن خون. (منتخب اللغات). باطل کردن خون. (تاج المصادر) ، کم کردن حق کسی را و ناچیز گردانیدن، اندودن، بازداشتن کسی را. (منتهی الارب)
دیرداشت وام. امروز و فردا کردن غریم خود را. (منتهی الارب) ، کمی شیر ناقه. (منتهی الارب). کم شدن شیر ناقه. (منتخب اللغات) ، سخت راندن شتران را. (منتهی الارب) ، تر شدن زمین از شبنم. تر کردن شبنم زمین را. (منتخب اللغات). باران رسیده شدن زمین، رایگان شدن خون مقتول یا خون قصاص ناگرفته. (منتهی الارب). قصاص ناگرفتن خون را. (منتهی الارب). باطل شدن خون. (تاج المصادر). باطل و هدر کردن خون. (منتخب اللغات). باطل کردن خون. (تاج المصادر) ، کم کردن حق کسی را و ناچیز گردانیدن، اندودن، بازداشتن کسی را. (منتهی الارب)