جدول جو
جدول جو

معنی طفش - جستجوی لغت در جدول جو

طفش(حَ سَ)
آرمیدن با زن. (منتهی الارب). نکاح. (منتخب اللغات) ، پلیدی کردن. (منتهی الارب). پلیدی. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
طفش
گاییدن، پلیدی کردن
تصویری از طفش
تصویر طفش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طوش
تصویر طوش
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، فرزندگشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تفش
تصویر تفش
تپش، تف، گرمی، حرارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفش
تصویر تفش
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، عتیب، تفشل، زاغ پا، نکوهش، پیغاره، سرزنش، سراکوفت، بیغار، طعنه، سرکوفت، ملامت، بیغاره، تفشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفش
تصویر شفش
نی یا چوب باریکی که حلاج با آن پنبه را می زند، شاخ درخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیش
تصویر طیش
سبک شدن، بی عقل شدن، سبکی و خفت عقل، سبک سری، خشم، غضب
فرهنگ فارسی عمید
(اِءْ تِ)
پلیدی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طپش
تصویر طپش
تپش، حرارت، نشستن و برخاستن آتش، ضربان قلب، اضطراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفی
تصویر طفی
جمع طفیه، بنگرید به طفیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفن
تصویر طفن
مرگ، بند و زندان
فرهنگ لغت هوشیار
بر آمدن برآب، نمایانی برگ بر درخت، سخت دویدن: آهو، مردن، به کاری در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرش
تصویر طرش
گروه ناشنوایان کری ناشنوایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوش
تصویر طوش
گولی نابخردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلش
تصویر طلش
کارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیش
تصویر طیش
سبکسری، سبک مغزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهش
تصویر طهش
تباه کردن کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غفش
تصویر غفش
کیخ آژیخ (قی چشم)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کفش سخت خوردن، بسیارگادن، زدن با شمشیر یا چوبدستی، شادمانی، فراهم آوردن دزدان، بیم دهندگان مردم پست، دزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طخش
تصویر طخش
تاریک شدن چشم چشمتاری
فرهنگ لغت هوشیار
پر شدن، پر کردن، پرزایی شکم به شکم زاییدن، برداشتن و بردن، جوش بر پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبش
تصویر طبش
مردم پارسی تازی گشته تپش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طشش
تصویر طشش
جمع طشه، خرد سالان پسرکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفذ
تصویر طفذ
گور، در گور کردن به خاک سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفس
تصویر طفس
گاییدن زن را چرکینی چرکین شدن پلید ناپاک، چرک، ریمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفل
تصویر طفل
کودک، مولود، نوزاد آدمی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شفش گونه ای ماهی رودخانه ای در پارسی به نای پنبه زنی و شاخ درخت کجواج و بیخ درخت نیز شفش گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفش
تصویر تفش
سرزنش طعنه. حرارت گرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفش
تصویر خفش
به ضعف بینائی و تنگ شدن چشمان مبتلا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفش
تصویر حفش
خانه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفش
تصویر رفش
بیل، کوفتن، بر آغالانیدن، فراخزیستی، خاک انداز، پارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفش
تصویر بفش
عظمت وشکوه وکر و فر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطفش
تصویر تطفش
پلیدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفش
تصویر کفش
پای افزار، پاپوش، نعلین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفل
تصویر طفل
کودک
فرهنگ واژه فارسی سره