جدول جو
جدول جو

معنی شفش

شفش
نی یا چوب باریکی که حلاج با آن پنبه را می زند، شاخ درخت
تصویری از شفش
تصویر شفش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شفش

شفش

شفش
پارسی تازی گشته شفش گونه ای ماهی رودخانه ای در پارسی به نای پنبه زنی و شاخ درخت کجواج و بیخ درخت نیز شفش گویند
فرهنگ لغت هوشیار

شفش

شفش
نی و یا چوبی که ندافان پنبه را بدان زنند و گردآوری کرده جمع نمایند. (ناظم الاطباء) (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). آن نی که نداف پنبه بدان گرد آورد. (انجمن آرا) (از آنندراج) :
زغوته دزد و نوردن نورد و شفش ربان
هزاروپانصد باقی چنو دگر نبود.
سوزنی.
، شاخۀدرخت. (برهان) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری). به معنی شاخ درخت، همانا به ضم اصح است. (از انجمن آرا) (آنندراج) ، شفشه. شوشه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شوشه و شفشه شود، سرگین خشک. (ناظم الاطباء) ، نای و نی، آماسی در دستهای اسب که از خوردن آب زیاد عارض گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا