برداشتن چیزی را به پای یابه دست، نزدیک شدن چیزی به کسی، بستن پای ناقه. (منتهی الارب). ببستن دست و پای ناقه. (زوزنی) ، خذ ما طف ّ لک، یعنی بگیر آنچه نزدیک تو رسید و آسان شد. (منتهی الارب)
برداشتن چیزی را به پای یابه دست، نزدیک شدن چیزی به کسی، بستن پای ناقه. (منتهی الارب). ببستن دست و پای ناقه. (زوزنی) ، خذ ما طف ّ لک، یعنی بگیر آنچه نزدیک تو رسید و آسان شد. (منتهی الارب)
موضعی است نزدیک کوفه و هر زمین عرب که مشرف بر زمین آبادان عراق است و منه حدیث مقتل الحسین رضی الله عنه انه یقتل بالطف و هو موضع بکربلاء سمی به لأنّه طرف البری یلی الفرات و کانت تجری یومئذ قریباً منه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). و یاقوت آرد: طف سرزمینی است از نواحی کوفه در طریق دشت که قتلگاه حسین بن علی رضی الله عنه در آن بوده است. سرزمین مزبور دشتی است نزدیک آبادانی و در آن چندین چشمه جاری است از قبیل: صید و قطقطانه و رهیمه و عین جمل و غیره. (از معجم البلدان). و صاحب عقدالفرید گوید: حسین رضی الله عنه در روز جمعه یوم عاشورا بسال 61 هجری قمری در طف از سواحل فرات در موضعی موسوم به کربلا کشته شد. (عقدالفرید ج 5 ص 143). یکی از شاعران گوید: ابک حسیناً لیوم مصرعه بالطف بین الکتائب الخرس اضحت بنات النبی اذ قتلوا فی مأتم و السباع فی عرس. (از عیون الاخبار ج 1 ص 212)
موضعی است نزدیک کوفه و هر زمین عرب که مشرف بر زمین آبادان عراق است و منه حدیث مقتل الحسین رضی الله عنه انه یُقتل بالطف و هو موضع بکربلاء سمی به لأنّه طرف البری یلی الفرات و کانت تجری یومئذ قریباً منه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). و یاقوت آرد: طف سرزمینی است از نواحی کوفه در طریق دشت که قتلگاه حسین بن علی رضی الله عنه در آن بوده است. سرزمین مزبور دشتی است نزدیک آبادانی و در آن چندین چشمه جاری است از قبیل: صید و قطقطانه و رهیمه و عین جمل و غیره. (از معجم البلدان). و صاحب عقدالفرید گوید: حسین رضی الله عنه در روز جمعه یوم عاشورا بسال 61 هجری قمری در طف از سواحل فرات در موضعی موسوم به کربلا کشته شد. (عقدالفرید ج 5 ص 143). یکی از شاعران گوید: اَبک حسیناً لیوم مصرعه بالطف بین الکتائب الخرس اضحت بنات النبی اذ قتلوا فی مأتم و السباع فی عرس. (از عیون الاخبار ج 1 ص 212)
کسی یا چیزی که وجودش وابسته به وجود کس یا چیز دیگر است، برای مثال سر خیل تویی و جمله خیلند / مقصود تویی همه طفیلند (نظامی۳ - ۳۵۶)، کسی که ناخوانده همراه شخص مهمان به مهمانی می رود، مهمان ناخوانده. در اصل، نام مردی از بنی امیه بوده که ناخوانده به مهمانی ها می رفته است
کسی یا چیزی که وجودش وابسته به وجود کس یا چیز دیگر است، برای مِثال سر خیل تویی و جمله خیلند / مقصود تویی همه طفیلند (نظامی۳ - ۳۵۶)، کسی که ناخوانده همراه شخص مهمان به مهمانی می رود، مهمان ناخوانده. در اصل، نام مردی از بنی امیه بوده که ناخوانده به مهمانی ها می رفته است
ویدانک گوشه: در فرزان بزرگ شدن گوشه است از تیزی (حاده) به بازی (منفرجه) بی آن که دراین گشت راستایی (قائمه) شود یا به گونه ای دیگر بزرگ شدن برموده (شی) از کهین است به مهین بی آن که دراین فرایند با میانین برابر گردد
ویدانک گوشه: در فرزان بزرگ شدن گوشه است از تیزی (حاده) به بازی (منفرجه) بی آن که دراین گشت راستایی (قائمه) شود یا به گونه ای دیگر بزرگ شدن برموده (شی) از کهین است به مهین بی آن که دراین فرایند با میانین برابر گردد
ویدانک ویلان هم آوای پیلان (فرصت و فاصله میان کاری)، برجستن به بالا جستن، سرشیر جستن برجستن پریدن از بلندی، انتقال جسم است از جزو مسافتی به جزو مسافتی دیگر بدون آن که از اجزای ما بین گذر کند و محاذی آن قرار گیرد و به عبارت دیگر انتقال از مسافتی به مسافتی دیگر و از مکانی به مکانی دیگر بدون گذشتن از مسافت متوسط و این امر محال است
ویدانک ویلان هم آوای پیلان (فرصت و فاصله میان کاری)، برجستن به بالا جستن، سرشیر جستن برجستن پریدن از بلندی، انتقال جسم است از جزو مسافتی به جزو مسافتی دیگر بدون آن که از اجزای ما بین گذر کند و محاذی آن قرار گیرد و به عبارت دیگر انتقال از مسافتی به مسافتی دیگر و از مکانی به مکانی دیگر بدون گذشتن از مسافت متوسط و این امر محال است