جدول جو
جدول جو

معنی طفاوه

طفاوه
خس و خاشاک، کف روی آب یا دیگ، پاره ای از چیزی، دایرۀ گرد ماه یا خورشید، هاله
تصویری از طفاوه
تصویر طفاوه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طفاوه

طفاوه

طفاوه
شایور خرمن ماه (هاله)، پرن خرمن آفتاب این هر دو واژه را پیروز مشرقی یکی از سرایندگان همروزگار فردوسی دراین چامه نغز خود آورده است: به خط و آن لب و دندانش بنگر که همواره مرا دارند در تاب یک هم چون پرن در اوج خورشید یکی چون شایور برگرد مهتاب (لغت فرس و برهان قاطع واژه پرن را پروین دانسته اند)
فرهنگ لغت هوشیار

طفاوه

طفاوه
خرمن ماه، خرمن آفتاب. (منتهی الارب). سرای آفتاب. (مهذب الاسماء). دایرۀ گرد آفتاب و گرد ماه و اکثر استعمال آن در دایره ای که گرد آفتاب پدید آید کنند و دایرۀ گرد ماه را هاله گویند. (منتخب اللغات) ، کفک دیگ. (منتهی الارب). کفی که بالای دیگ ظاهر شود. (منتخب اللغات) ، پاره ای از هر چیزی. یقال: اصبنا طفاوهً من الربیع، ای شیئاً منه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

طفاوه

طفاوه
نام قبیله ای است از قیس غیلان و هو منبه بن اعصربن سعد بن قیس غیلان. (منتهی الارب). طایفه ای از قیس غیلان. (عیون الاخبار ج 3 ص 206 حاشیه) ، موضعی است به بصره و بنام قبیله ای که بدانجا فرودآمدند نامیده شده است. (عیون الاخبار ج 3 ص 206 حاشیه)
لغت نامه دهخدا

حفاوه

حفاوه
مهربانی نوازش، خواهش، گزافیدن، پرس و جوی، شادی نمایی
حفاوه
فرهنگ لغت هوشیار

طراوه

طراوه
نادرست نویسی تراوه جامه رنگین ابریشمی که بر نیزه و درفش بندند
طراوه
فرهنگ لغت هوشیار

طلاوه

طلاوه
چشم داشتن، درنگ کردن خوبی، شاد مانی، پذیرایی، دلپذیری، جادویی جادو گونگی، مالیدنی، جلوزغ خزه خوبی، نیکوئی، شادمانی، پذیرائی دل
فرهنگ لغت هوشیار