غالب آمدن کسی را در خصومت و ساکت و خاموش کردن او را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، فروبردن کسی را در آب. غوطه دادن کسی را در آب، رفتن. یقال: ماادری این طس هو، نمیدانم کجا رفت او. (منتهی الارب) (آنندراج) ، طس ّ القوم الی المکان، ابعدوا فی السیر. (اقرب الموارد) ، مجامعۀ با زن. (ذیل اقرب الموارد از تاج)
غالب آمدن کسی را در خصومت و ساکت و خاموش کردن او را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، فروبردن کسی را در آب. غوطه دادن کسی را در آب، رفتن. یقال: ماادری این طس هُوَ، نمیدانم کجا رفت او. (منتهی الارب) (آنندراج) ، طس َّ القوم الی المکان، ابعدوا فی السیر. (اقرب الموارد) ، مجامعۀ با زن. (ذیل اقرب الموارد از تاج)
سورتی است از قرآن. جمع آن ذوات طس است نه طواسین. (منتهی الارب). و طس آغاز سورۀ نمل را مفسرین گفته اند سوگند است یعنی سوگند به خدای لطیف و سمیع. (تفسیر ابوالفتوح). سوگند به طول و سناء حق
سورتی است از قرآن. جمع آن ذوات طس است نه طواسین. (منتهی الارب). و طس آغاز سورۀ نمل را مفسرین گفته اند سوگند است یعنی سوگند به خدای لطیف و سمیع. (تفسیر ابوالفتوح). سوگند به طول و سناء حق
عنوان پادشاهان ایشان (ملوک چین) به میزان جاه و جلال و بزرگی شهرهای زیر فرمان پادشاه وابستگی دارد، از این رو پادشاهی را که بر شهر کوچکی فرمانروا باشد طسوشی مینامند و معنی طسوشی این است که در شهر اقامت گزید. (از اخبار الصین و الهند ص 17)
عنوان پادشاهان ایشان (ملوک چین) به میزان جاه و جلال و بزرگی شهرهای زیر فرمان پادشاه وابستگی دارد، از این رو پادشاهی را که بر شهر کوچکی فرمانروا باشد طسوشی مینامند و معنی طسوشی این است که در شهر اقامت گزید. (از اخبار الصین و الهند ص 17)
پارسی تازی گشته تسک گونه ای ساو که به شمار گریب (جریب) گرفته می شده یا از آسیابان به شمار چاش و پهرست ساو (صورت مالیاتی) مقداری از خراج که بحسب سر جریب بر زمین زراعت و جز آن گیرند سهمیه مالیاتی که به حبوبات (بر حسب جریب) تعلق می گرفت، صورت مالیاتی
پارسی تازی گشته تسک گونه ای ساو که به شمار گریب (جریب) گرفته می شده یا از آسیابان به شمار چاش و پهرست ساو (صورت مالیاتی) مقداری از خراج که بحسب سر جریب بر زمین زراعت و جز آن گیرند سهمیه مالیاتی که به حبوبات (بر حسب جریب) تعلق می گرفت، صورت مالیاتی
پارسی تازی گشته تسوج تسو یک بیست و چهارم چوب گز استادان درزی، یک و بیست و چهارم شبانروز (ساعت)، یک بیست و چهارم سیر، چهارجو، یک بیست و چهارم دانگ، گونه ای ماره یا پرشیان (سکه) در زمان ایلخانان 2- 1، 1 مثقال، وزن دو دانه از دانه های جو 4، 1 دانگ، نوعی سکه (ایلخانان)
پارسی تازی گشته تسوج تسو یک بیست و چهارم چوب گز استادان درزی، یک و بیست و چهارم شبانروز (ساعت)، یک بیست و چهارم سیر، چهارجو، یک بیست و چهارم دانگ، گونه ای ماره یا پرشیان (سکه) در زمان ایلخانان 2- 1، 1 مثقال، وزن دو دانه از دانه های جو 4، 1 دانگ، نوعی سکه (ایلخانان)