گاو و گوسفند چاق، برای مثال اسب لاغرمیان به کار آید / روز میدان، نه گاو پرواری (سعدی - ۶۰)، گوسفندی که آن را در جای خوب ببندند و خوراک خوب بدهند تا فربه شود
گاو و گوسفند چاق، برای مِثال اسب لاغرمیان به کار آید / روز میدان، نه گاو پرواری (سعدی - ۶۰)، گوسفندی که آن را در جای خوب ببندند و خوراک خوب بدهند تا فربه شود
منسوب است به زروان که نام اجدادی است. (از الانساب سمعانی). منسوب به زروان. آیین زروان (یکی از ادیان ایران باستان در زمان ساسانیان). رجوع به زروان، مادۀ بعد، ایران در زمان ساسانیان و مزدیسنا شود
منسوب است به زروان که نام اجدادی است. (از الانساب سمعانی). منسوب به زروان. آیین زروان (یکی از ادیان ایران باستان در زمان ساسانیان). رجوع به زروان، مادۀ بعد، ایران در زمان ساسانیان و مزدیسنا شود
بیرونی در الجماهر آن را نوعی از جزع (شبه پیسۀ یمانی) می داند که رنگهای آن مشوش است و هریک از آن دارای عرض و وسعتی است و به صورت قطعه هائی بزرگ پیدا شود که ظرفهایی از آن میسازند مانند باطیۀ مخروطه که به قول ’گندی’ گنجایش سی و اند رطل آب را دارد. ولی ’نصر’ به جای آن معرق را ذکر کرده است. شاید این بدان برتری دارد یا اینکه معرق و غروانی یکی است. وی گوید: آنچه بیشتر دست به دست می گردد همین نوع است و عروق آن نازک مانند موی است. رنگهای مختلطی از قبیل سیاه و سرخ و سفید دارد و بسا اوقات در آنها عکسهای درختان و جانوران دیده می شود. (از الجماهر ص 176). برای توضیح رجوع به همان صفحه از کتاب مذکور شود
بیرونی در الجماهر آن را نوعی از جزع (شبه پیسۀ یمانی) می داند که رنگهای آن مشوش است و هریک از آن دارای عرض و وسعتی است و به صورت قطعه هائی بزرگ پیدا شود که ظرفهایی از آن میسازند مانند باطیۀ مخروطه که به قول ’گندی’ گنجایش سی و اند رطل آب را دارد. ولی ’نصر’ به جای آن معرق را ذکر کرده است. شاید این بدان برتری دارد یا اینکه معرق و غروانی یکی است. وی گوید: آنچه بیشتر دست به دست می گردد همین نوع است و عروق آن نازک مانند موی است. رنگهای مختلطی از قبیل سیاه و سرخ و سفید دارد و بسا اوقات در آنها عکسهای درختان و جانوران دیده می شود. (از الجماهر ص 176). برای توضیح رجوع به همان صفحه از کتاب مذکور شود
دهی است از دهستان شبانکارۀ بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع در 28 هزارگزی شمال باختری برازجان و کنار رود خانه شاپور، با 1500 تن سکنه. آب آن از رود خانه شاپور و چاه تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان شبانکارۀ بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع در 28 هزارگزی شمال باختری برازجان و کنار رود خانه شاپور، با 1500 تن سکنه. آب آن از رود خانه شاپور و چاه تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نسبت است به عروان، و آن از انساب کنده باشد. و او عروان بن جشم بن عبدشمس وائل بن الغوث است. و نیز عروان بن کنانه بن خزیمد کنیز بره دختر هراست. و برخی آن را غزوان بن کنانه، باغین معجم وزاء خوانده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
نسبت است به عروان، و آن از انساب کنده باشد. و او عروان بن جشم بن عبدشمس وائل بن الغوث است. و نیز عروان بن کنانه بن خزیمد کنیز بره دختر هراست. و برخی آن را غزوان بن کنانه، باغین معجم وزاء خوانده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
ابوالسعود محمد بن علی شروانی، مفتی مدینۀ منوره. او راست: عده ارباب الفتوی. که بسال 1207 هجری قمری آن را به اتمام رسانید. چ بولاق بسال 1304 هجری قمری (از معجم المطبوعات مصر) سیدعظیم شروانی از گویندگان قرن سیزدهم هجری قمری و استاد صابر شروانی صاحب کتاب هپ هپ نامه به ترکی. وی اشعار روان و بلندی به زبان ترکی دارد و دیوانش در روسیه چاپ شده است شیخ عبدالحمید. او راست: حاشیه ای بر تحفهالمحتاج بشرح المنهاج، شهاب الدین بن حجرالهیثمی. (از معجم المطبوعات مصر) او راست: حاشیه ای بر شرح حسام الدین کاتی بر ایساغوجی ابهری. (یادداشت مؤلف)
ابوالسعود محمد بن علی شروانی، مفتی مدینۀ منوره. او راست: عده ارباب الفتوی. که بسال 1207 هجری قمری آن را به اتمام رسانید. چ بولاق بسال 1304 هجری قمری (از معجم المطبوعات مصر) سیدعظیم شروانی از گویندگان قرن سیزدهم هجری قمری و استاد صابر شروانی صاحب کتاب هپ هپ نامه به ترکی. وی اشعار روان و بلندی به زبان ترکی دارد و دیوانش در روسیه چاپ شده است شیخ عبدالحمید. او راست: حاشیه ای بر تحفهالمحتاج بشرح المنهاج، شهاب الدین بن حجرالهیثمی. (از معجم المطبوعات مصر) او راست: حاشیه ای بر شرح حسام الدین کاتی بر ایساغوجی ابهری. (یادداشت مؤلف)
منسوب است به مروان بن حکم. (از الانساب سمعانی). - مروانی رنگ، چون مروان. دارای صفاتی چون صفات مروان: اولاً لشکر آل مرتضی که باشند، شیر مردان نه مشتی دوغ بازی سیاه قفا... أموی طبع، مروانی رنگ. (کتاب النقض ص 475) منسوب به مروان بن غیلان از حرث. (از الانساب سمعانی)
منسوب است به مروان بن حکم. (از الانساب سمعانی). - مروانی رنگ، چون مروان. دارای صفاتی چون صفات مروان: اولاً لشکر آل مرتضی که باشند، شیر مردان نه مشتی دوغ بازی سیاه قفا... أموی طبع، مروانی رنگ. (کتاب النقض ص 475) منسوب به مروان بن غیلان از حرث. (از الانساب سمعانی)
منسوب به اروا که قریه ای است از قرای مرو بدوفرسنگی آن و ابوالعباس احمد بن محمد بن عمیره بن عمر بن یحیی بن سلیم الاروانی المروزی و ابوالفضل احمد بن محمد بن یعقوب الاروانی بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی). در منتهی الارب نام قریۀ مزبور اروی و نسبت آن ارواوی آمده و مؤلف تاج العروس گوید: اروی، قریه بمرو و هو أرواوی علی غیرقیاس
منسوب به اروا که قریه ای است از قرای مرو بدوفرسنگی آن و ابوالعباس احمد بن محمد بن عمیره بن عمر بن یحیی بن سلیم الاروانی المروزی و ابوالفضل احمد بن محمد بن یعقوب الاروانی بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی). در منتهی الارب نام قریۀ مزبور اروی و نسبت آن ارواوی آمده و مؤلف تاج العروس گوید: اروی، قریه بمرو و هو أرواوی علی غیرقیاس
فربه. فربی. فربه کرده. پروری. بشبیون. مسمّن (گوسفند و مانند آن). اکوله. علوفه. علیفه: شهره مرغی بشهربند قفس قفس آبنوس لیل و نهار طیرانت چو دور فکرت من بر ازین نه مقرنس دوّار عهدنامۀ وفات زیر پر است گنج نامۀ بقات در منقار دانه از خوشۀ فلک خوردی که بپروار رستی از تیمار تشنه دارند مرغ پرواری که چو سیراب گشت ماند از کار تو ز آب حیات سیرابی که چو ماهی در آبی از پروار. خاقانی. چرخ مردم خوار اگر روزی دو مردم پرور است نیست از شفقت مگر پرواری او لاغر است. شیخ عطار. اسب لاغرمیان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری. سعدی (گلستان)
فربه. فربی. فربه کرده. پروری. بشبیون. مُسمَّن (گوسفند و مانند آن). اَکُولَه. علوفه. علیفه: شهره مرغی بشهربند قفس قفس آبنوس لیل و نهار طیرانت چو دور فکرت من بر ازین نه مقرنس دوّار عهدنامۀ وفات زیر پر است گنج نامۀ بقات در منقار دانه از خوشۀ فلک خوردی که بپروار رستی از تیمار تشنه دارند مرغ پرواری که چو سیراب گشت ماند از کار تو ز آب حیات سیرابی که چو ماهی در آبی از پروار. خاقانی. چرخ مردم خوار اگر روزی دو مردم پرور است نیست از شفقت مگر پرواری او لاغر است. شیخ عطار. اسب لاغرمیان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری. سعدی (گلستان)
جانوری که در جای مناسب نگاهدارند و علوفه خوب دهند تا فربه شود فربه کرده فربه پروری مسمن اکوله علوفه علیفه: (اسب لاغر میان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری) (گلستان)
جانوری که در جای مناسب نگاهدارند و علوفه خوب دهند تا فربه شود فربه کرده فربه پروری مسمن اکوله علوفه علیفه: (اسب لاغر میان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری) (گلستان)