- طرهان (پسرانه)
- طرحان
معنی طرهان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گران کردن، پیشخرید، گران خریدن، گرو گذاشتن
حجت، دلیل قاطع وروشن
فرنود، نخش، پروهان
تهران
کادمند
حجت، دلیل، دلیل قاطع
نو پدیدی در خود زایی
پارسی است و باید ترلان نوشته شود شاهباز از مرغان شکاری
محافظ (شبانه) نگهبان مراقب پاسدار
تثنیه طرف دوور دو سوی چیزی تثنیه طرف دو طرف چیزی، یکی از القاب 22 گانه زخاف اشعار عرب که در اشعار فارسی مستعمل است. اگر از دو طرف فاعلاتن الف و نون بیفتد به معاقبت ماقبل و ما بعد آن را طرفان خوانند
ترکی انبوه لشکر انبوه لشکر
ترکی تازی گشته بنگرید به ترخان ترخان
پارسی تازی گشته تهران
ترلان، پرنده ای شکاری از نوع باز به رنگ سیاه یا زرد و دارای چنگال های قوی و منقار خمیده
ترخان، در دورۀ مغول لقبی که به بعضی از رجال یا درباریان و شاهزادگان مغول داده می شد و کسی که به این لقب و عنوان می رسید از ادای باج و خراج معاف بود و از مزایایی برخوردار می شد و هروقت می خواست می توانست بی اجازه به حضور شاه برود، کنایه از آزاد
حادث شدن، پیدایش
گرو بستن، شرط بستن، شرط بندی در اسب دوانی
جمع رهن، گرو