جدول جو
جدول جو

معنی طرقوازن - جستجوی لغت در جدول جو

طرقوازن
(هََ)
نقیب و چوبدار. (غیاث اللغات). آنکه پیشاپیش شاه، یا زن او، یا امیری، یا زنی محترمه، ’راه دهید’ گوید. رشیدی این کلمه را در فرهنگ خود بصورت طرقوازنان آورده گوید: یعنی چاوشان و چوبداران که پیش پیش ملوک و سلاطین روند و مردم را از راه دور کنند و طرقواگویان نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) :
با سایۀ رکاب محمد عنان درآر
تا طرقوازنان تو گردند اصفیا.
خاقانی.
رجوع به طرقوا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ رَ)
نوعی توتون سیگار
لغت نامه دهخدا
(طاقْ)
طاقباز. رجوع به طاقباز شود
لغت نامه دهخدا
کنایه از چوبدار و چاوش و یساولی باشد که پیش پیش امرا و سلاطین رود و مردم را از میان راه به طرفی نهیب دهد. (برهان). این کلمه تصحیفی است از ’طرقوازن’ که جزء اول آن فعل امر مخاطب صیغۀ جمع مذکر از تطریق یعنی بر کنار و دور شوید و جزء دوم آن مخفف زننده است که من حیث المجموع ’دورباش گو’ به صیغۀ فاعلی معنی دهد. رجوع به طرقوازن شود
لغت نامه دهخدا
(طَرْ رِ قو)
صیغۀ امر حاضر است، بمعنی راه دهید، و یکسو شوید. معمول است که نقیبان عرب پیش سلاطین، طرقوا، طرقوا میگویند. (غیاث اللغات) (آنندراج). برد. رجوع به برد شود. در آخر این کلمه در موقع کتابت بر حسب ضرورت مراعات قواعد عربیت الفی برای علامت جمع مینهند ولی در تلفظ باید طرقو، بدون الف خواند. طرقوا امر است از تطریق، بمعنی رو بسوی خانه کردن و یکسو شدن، و راه دهید گفتن:
چون به انجم سپهر کرد آرام
طرقوا زد چو چاوشان بهرام.
امیرخسرو (از آنندراج).
- طرقواگویان، دورباش گویان: ظفر در پیش طرقواگویان و نصرت بر یمین و یسار پویان. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(طُرْ)
مؤلف فرهنگ شعوری آن را بمعنی غاشیه گرفته بیتی نادرست از میرنظمی نقل میکند. رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 168 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ زِ)
ج روزنه. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). جمع واژۀ روزن. (ناظم الاطباء). رجوع به روزن و روزنه و رواشن شود
لغت نامه دهخدا
چوب دار نوند که پیش پیش فرمانروایان دود و مردم را از میان راه به سویی نهیب دهد
فرهنگ لغت هوشیار
در این چامه میرخسرو: چون به پنجم سپهر کرد آرام طرقو زد چو چاوشان بهرام راه دهید گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
راه دهید یکسو شوید بانگی که نوندان (شاطران) هنگام گذشتن فرمانروای تازی بر می آورند (فعل، جمع مذکر امر حاضر) را ه دهید، یکسو شوید (نقیبان عرب پیشاپیش شاهان این کلمه را تکرار می کردند: شده فیروزه گردون خروشان. زبانگ طرقوی سبزپوشان. (اسرارنامه عطار) یا طرقوا زدن، طرقوا. گفتن نقیبان. یا طرقوا زن. آنکه پیشاپیش شاهان و امیران طرقوا گوید و مردم را از راه بیکسو کند چاووش: با سایه رکاب محمد عنان در آر تاطرقوا زنان تو گردند اصفیا. (خاقانی) یا طرقوا گو (ی) زن. باخر یبهم چنان میشد علو جوی ملایک صد هزاران طرقوا گری. (اسرارنامه عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرقان
تصویر طرقان
محافظ (شبانه) نگهبان مراقب پاسدار
فرهنگ لغت هوشیار