دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان. سکنۀ آن 100 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، برق زدن. پیدا شدن آذرخش، ترسانیدن و بیم کردن کسی، برقان طعام بزیت یا روغن، اندکی زیت یا روغن در آن ریختن، برقان نجم، برآمدن ستاره، برقان مراءه، آراسته شدن و زینت گرفتن زن.
دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان. سکنۀ آن 100 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، برق زدن. پیدا شدن آذرخش، ترسانیدن و بیم کردن کسی، برقان طعام بزیت یا روغن، اندکی زیت یا روغن در آن ریختن، برقان نجم، برآمدن ستاره، برقان مراءه، آراسته شدن و زینت گرفتن زن.
تثنیۀ طرف. دو طرف. دو کرانه. (فرهنگستان). - کریم الطرفین، نیک اصل از پدر و مادر. (مهذب الاسماء). ، دو طرف. دو حد. مقدمتین قیاس که مشترک بین آن دو نباشد
تثنیۀ طرف. دو طرف. دو کرانه. (فرهنگستان). - کریم الطرفین، نیک اصل از پدر و مادر. (مهذب الاسماء). ، دو طرف. دو حد. مقدمتین قیاس که مشترک بین آن دو نباشد
دهی است از بخش حومه شهرستان ساوه. در پانزده هزارگزی جنوب خاوری ساوه واقع و جایی معتدل است، 250 تن سکنه دارد و محصول عمده اش غله، بنشن، پنبه و کار مردم زراعت، گله داری و جاجیم بافی است. این ده قشلاق چند خانواری از ایل شاهسون بغدادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش حومه شهرستان ساوه. در پانزده هزارگزی جنوب خاوری ساوه واقع و جایی معتدل است، 250 تن سکنه دارد و محصول عمده اش غله، بنشن، پنبه و کار مردم زراعت، گله داری و جاجیم بافی است. این ده قشلاق چند خانواری از ایل شاهسون بغدادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
موضعی است بشام در شعر نعمان بن بشیر انصاری که گوید: یا خلیلی ّ ودّعا دار لیلی ̍ لیس مثلی یحل دارالهوان ان قینیه تحل حفیراً و محباً فجنتی ترفلان... (از معجم البلدان)
موضعی است بشام در شعر نعمان بن بشیر انصاری که گوید: یا خلیلی ّ ودّعا دار لیلی ̍ لیس مثلی یحل دارالهوان ان قینیه تحل حفیراً و محباً فجنتی ترفلان... (از معجم البلدان)
الماس تراش داده از تمام جهات بمنظور زیبایی و تلألؤ بیشتر و عرضه به بازار. در تراش الماس بشکل برلیان معمولاً همان روش اصلی تبلور الماس را تبعیت می کنند (روش کوبیک) و معمولاً در این تراش از شکلهای مختلفی که بلور الماس در برشهای روش اصلی و یا ماکلهای آن می توانند بگیرند، استفاده می کنند. (فرهنگ فارسی معین) ، نوردیدن. (برهان). نوردیدن و طی کردن. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از گریختن. (برهان) (از آنندراج) (از غیاث). روان شدن بشتاب. (آنندراج) : شب وصال که پروانه خواست برمالد بسوخت حسرت اینش که بال و پر تنگ است. ظهوری (از آنندراج). ، ورمالیدن. مالیدن. پیچانیدن: التأذین، گوش کسی برمالیدن. (دهار). و رجوع به مالیدن شود
الماس تراش داده از تمام جهات بمنظور زیبایی و تلألؤ بیشتر و عرضه به بازار. در تراش الماس بشکل برلیان معمولاً همان روش اصلی تبلور الماس را تبعیت می کنند (روش کوبیک) و معمولاً در این تراش از شکلهای مختلفی که بلور الماس در برشهای روش اصلی و یا ماکْلهای آن می توانند بگیرند، استفاده می کنند. (فرهنگ فارسی معین) ، نوردیدن. (برهان). نوردیدن و طی کردن. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از گریختن. (برهان) (از آنندراج) (از غیاث). روان شدن بشتاب. (آنندراج) : شب وصال که پروانه خواست برمالد بسوخت حسرت اینش که بال و پر تنگ است. ظهوری (از آنندراج). ، ورمالیدن. مالیدن. پیچانیدن: التأذین، گوش کسی برمالیدن. (دهار). و رجوع به مالیدن شود
پاره ای از ریگ. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ریگ بزرگ. (مهذب الاسماء) ، ریگ پاره ای که در پهلوی درخت باشد، تاریکی. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به طرفاس شود
پاره ای از ریگ. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ریگ بزرگ. (مهذب الاسماء) ، ریگ پاره ای که در پهلوی درخت باشد، تاریکی. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به طرفاس شود
یکی از القاب بیست ودوگانه زحاف اشعار عرب که در اشعار عجم مستعمل است. و اگر از دو طرف فاعلاتن الف و نون بیفتد به معاقبت ماقبل و مابعد، آن را طرفان خوانند. (المعجم چ تهران ص 35 و 47)
یکی از القاب بیست ودوگانه زحاف اشعار عرب که در اشعار عجم مستعمل است. و اگر از دو طرف فاعلاتن الف و نون بیفتد به معاقبت ماقبل و مابعد، آن را طرفان خوانند. (المعجم چ تهران ص 35 و 47)
تیرۀ قرنفلیان، گیاهان تمام انواع این تیره علفی و گلهای آنها با تیره های دیگر تفاوت بسیار دارد. کاسۀ آنها از پنج کاسبرگ ساخته شده که بیخ آنها به هم نزدیک گشته و لوله ای میسازد که پنج کنگره دارد و ممکن است کاسۀ کوچکتر اضافی نیز داشته باشد. در گل میخک که سردسته محسوب میشود کاسبرگها به هم چسبیده ولی در انواع دیگر از یکدیگر جدا است. جام آنها دارای پنج گلبرگ است که قسمت بالای آنها به طرف خارج گل برگشته و لبۀ آنها بریدگی بسیار دارد. شمارۀ پرچم های آنها ده و در دو حلقه قرار گرفته است، پنج پرچم در برابر کاسبرگها و پنج پرچم در مقابل گلبرگهاست، ممکن است در بعضی انواع حلقۀ دوم پرچم ها از میان برود و فقط پنج پرچم باقی میماند. مادگی آنها دارای تخمدانی درشت و کلاله ای چندشاخه است و در برش تخمدان یک ستون مرکزی است که تخمک ها به اطراف آن ستون چسبیده اند. از روی شاخه های کلاله شمارۀ برچه هائی که تخمدان را ساخته اند معلوم میشود. میوۀ آن کپسولی است که از بالا شکاف خورده و دانه ها را بیرون میریزد. برگهای تمام گیاهان قرنفلی ساده و متقابل و در محلی که به ساقه میچسبد گرهی برجسته تشکیل میدهد. قرنفلیان را از روی شکل گلها به دو دسته تقسیم میکنند: اول دستۀمیخک ها که قسمتی از کاسبرگهای آنها به هم چسبیده است. انواع آنها عبارتند از گل میخک که جنس های بسیار دارد، و سیلن که برای زینت کاشته میشود، و صابونی یا غاسول که ساقه های زیرین و ساق و برگ آن دارای مادۀ لعابی است و مانند صابون در آب کف میکند، لیخنس که در مزارع گندم میروید و دانه های آن دارای مادۀ سمی است که اگر با دانه های گندم مخلوط شود آن را سمی و خطرناک میکند، و گل قرنفل که بریدگیهای گلبرگهای آن زیادتر است. دستۀ دوم گیاهانی هستند که کاسبرگهای آنها به کلی از یکدیگر جدا است و گلهای بسیار کوچک دارند مانند نوع استلاریا وارناریا که در ماسه های کنار نهر آب میروید، و نوع چوبک که ریشه های ضخیم آن دارای مادۀ لعابی است و بمصرف رختشوئی میرسد. (گیاه شناسی گل گلاب صص 312- 412)
تیرۀ قرنفلیان، گیاهان تمام انواع این تیره علفی و گلهای آنها با تیره های دیگر تفاوت بسیار دارد. کاسۀ آنها از پنج کاسبرگ ساخته شده که بیخ آنها به هم نزدیک گشته و لوله ای میسازد که پنج کُنگُره دارد و ممکن است کاسۀ کوچکتر اضافی نیز داشته باشد. در گل میخک که سردسته محسوب میشود کاسبرگها به هم چسبیده ولی در انواع دیگر از یکدیگر جدا است. جام آنها دارای پنج گلبرگ است که قسمت بالای آنها به طرف خارج گل برگشته و لبۀ آنها بریدگی بسیار دارد. شمارۀ پرچم های آنها ده و در دو حلقه قرار گرفته است، پنج پرچم در برابر کاسبرگها و پنج پرچم در مقابل گلبرگهاست، ممکن است در بعضی انواع حلقۀ دوم پرچم ها از میان برود و فقط پنج پرچم باقی میماند. مادگی آنها دارای تخمدانی درشت و کلاله ای چندشاخه است و در برش تخمدان یک ستون مرکزی است که تخمک ها به اطراف آن ستون چسبیده اند. از روی شاخه های کلاله شمارۀ برچه هائی که تخمدان را ساخته اند معلوم میشود. میوۀ آن کپسولی است که از بالا شکاف خورده و دانه ها را بیرون میریزد. برگهای تمام گیاهان قرنفلی ساده و متقابل و در محلی که به ساقه میچسبد گرهی برجسته تشکیل میدهد. قرنفلیان را از روی شکل گلها به دو دسته تقسیم میکنند: اول دستۀمیخک ها که قسمتی از کاسبرگهای آنها به هم چسبیده است. انواع آنها عبارتند از گل میخک که جنس های بسیار دارد، و سیلن که برای زینت کاشته میشود، و صابونی یا غاسول که ساقه های زیرین و ساق و برگ آن دارای مادۀ لعابی است و مانند صابون در آب کف میکند، لیخنس که در مزارع گندم میروید و دانه های آن دارای مادۀ سمی است که اگر با دانه های گندم مخلوط شود آن را سمی و خطرناک میکند، و گل قرنفل که بریدگیهای گلبرگهای آن زیادتر است. دستۀ دوم گیاهانی هستند که کاسبرگهای آنها به کلی از یکدیگر جدا است و گلهای بسیار کوچک دارند مانند نوع استلاریا وارناریا که در ماسه های کنار نهر آب میروید، و نوع چوبک که ریشه های ضخیم آن دارای مادۀ لعابی است و بمصرف رختشوئی میرسد. (گیاه شناسی گل گلاب صص 312- 412)
دهی است از دهستان حومه بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 2500خاور فهلیان و کنار شوسۀ کازرون به بهبهان است. هوای آن گرم و دارای 154 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه فهلیان تأمین میشود و محصول آن غلات و برنج و حبوبات و تریاک است. شغل اهالی زراعت، در نزدیکی آن پل خرابه ای روی رود خانه فهلیان موجود است که بنایش خیلی قدیمی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان حومه بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 2500خاور فهلیان و کنار شوسۀ کازرون به بهبهان است. هوای آن گرم و دارای 154 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه فهلیان تأمین میشود و محصول آن غلات و برنج و حبوبات و تریاک است. شغل اهالی زراعت، در نزدیکی آن پل خرابه ای روی رود خانه فهلیان موجود است که بنایش خیلی قدیمی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
سرغلیان. چیزی است که تمباکو در آن گذاشته آتش بر آن گذارند و در هندوستان چلم و در فارسی سرچلم و چلم و قلیان هر دو بمعنی حقه است که مشهور و متعارف است. (آنندراج). قسمتی از قلیان از سفال یا چینی یا سنگ که تنباکو و آتش قلیان در آن جای دارد. (یادداشت مؤلف). چلم. (مجموعۀ مترادفات ص 119) : که سرقلیان طبع آن شکرریز بود لبریز تمباکوی انگیز. ملا فوقی (از آنندراج)
سرغلیان. چیزی است که تمباکو در آن گذاشته آتش بر آن گذارند و در هندوستان چلم و در فارسی سرچلم و چلم و قلیان هر دو بمعنی حقه است که مشهور و متعارف است. (آنندراج). قسمتی از قلیان از سفال یا چینی یا سنگ که تنباکو و آتش قلیان در آن جای دارد. (یادداشت مؤلف). چلم. (مجموعۀ مترادفات ص 119) : که سرقلیان طبع آن شکرریز بود لبریز تمباکوی انگیز. ملا فوقی (از آنندراج)
تثنیه طرف دوور دو سوی چیزی تثنیه طرف دو طرف چیزی، یکی از القاب 22 گانه زخاف اشعار عرب که در اشعار فارسی مستعمل است. اگر از دو طرف فاعلاتن الف و نون بیفتد به معاقبت ماقبل و ما بعد آن را طرفان خوانند
تثنیه طرف دوور دو سوی چیزی تثنیه طرف دو طرف چیزی، یکی از القاب 22 گانه زخاف اشعار عرب که در اشعار فارسی مستعمل است. اگر از دو طرف فاعلاتن الف و نون بیفتد به معاقبت ماقبل و ما بعد آن را طرفان خوانند
تیره منجک ها منجکیان یا تیره قرنفلیان. تیره ای گیاهان از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته آنها قرنفل و گل میخک است و عموما دارای 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ می باشند و شماره پرچمهای آنها 10 تا است که 5 عدد از پرچمها در برابر گلبرگها و 5 تای دیگر در برابر کاسبرگها قرار دارند. برگهای همه قرنفلیان ساده و متقابل است و در محلی که بساقه می چسبند گرهی برجسته می سازند تیره قرنفل
تیره منجک ها منجکیان یا تیره قرنفلیان. تیره ای گیاهان از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته آنها قرنفل و گل میخک است و عموما دارای 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ می باشند و شماره پرچمهای آنها 10 تا است که 5 عدد از پرچمها در برابر گلبرگها و 5 تای دیگر در برابر کاسبرگها قرار دارند. برگهای همه قرنفلیان ساده و متقابل است و در محلی که بساقه می چسبند گرهی برجسته می سازند تیره قرنفل
برلیان 1ـ دیدن برلیان در خواب، نشانه آن است که برای رسیدن به بزرگترین هدف خود با مانع و نومیدی روبرو خواهید شد. 2ـ دیدن برلیان شکسته در خواب، علامت آن است که فردی مورد اعتماد به شما بی وفایی می کند.
برلیان 1ـ دیدن برلیان در خواب، نشانه آن است که برای رسیدن به بزرگترین هدف خود با مانع و نومیدی روبرو خواهید شد. 2ـ دیدن برلیان شکسته در خواب، علامت آن است که فردی مورد اعتماد به شما بی وفایی می کند.